responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 356

چه خرمن كه هرخوشه‌اش توشه‌اى است‌

روان جوان جگرگوشه‌اى است‌

ابن شهرآشوب و ديگران از عقبة بن سمعان‌ [1] كه خزينه‌بان حضرت است روايت مى‌كند كه گفت :

به خدا قسم من حاضر بودم و مكالمه حضرت را با پسر سعد شنودم، غير اين سه خواهش ديگر مطلبى نداشت مى‌فرمود واگذاريد سر به بيابان بى‌پايان بگذارم غريب‌وار روزگار بگذرانم، برفراق يار و ديار صبر كنم تا از دنيا بروم‌

عمر بن سعد گفت : به چشم هرچند مى‌دانم آن كافر پركينه از سخنان من نخواهد رام شد و آرام گرفت و ليكن شرحى با عجز و لابه به او خواهم نگاشت شايد يكى از اين سه حاجت روا شود و من از روى پادشاه حجاز خجالت نكشم‌

همينكه سفيد صبح روز پنجم دميد و آفتاب طالع گرديد عمر سعد قلم و دوات و كاغذ خواست نامه دلپذير به ابن زياد شرير نوشت به اين مضمون كه شيخ مفيد عليه الرّحمه در ارشاد مى‌فرمايد :

نامه نوشتن عمر سعد لعين به ابن زياد نانجيب‌

امّا بعد : فانّ اللّه قد اطفى‌ء النّائرة و جمع الكلمة و اصلح امر الامّة، هذا حسين قد اعطانى عهدا ان يرجع الى المكان الذى هو منه اتى او يسير الى ثغر من الثغور فيكون رجلا من المسلمين له مالهم و عليه ما عليهم او يأتى امير المؤمنين يزيد


[1] مرحوم محدّث قمى در منتهى الآمال مى‌نويسد :

اهل سير و تواريخ از عقبة بن سمعان غلام مخدّره رباب زوجه امام حسين عليه السّلام نقل كرده‌اند كه گفت من با امام حسين بودم از مدينه تا مكّه و از مكّه تا عراق و از او مفارقت نكردم تا وقتى كه به درجه شهادت رسيد و هرفرمايشى كه در هرجا فرمود اگرچه يك كلمه باشد خواه در مدينه يا در مكّه يا در راه يا در عراق يا روز شهادتش تمام را حاضر بودم و شنيدم اين كلمه را كه مردم مى‌گويند آن حضرت فرمود دست خود را در دست يزيد بن معاويه مى‌گذارم ابدا نفرمود .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 356
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست