responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 27

چابك و شوخ‌طبعى يافتم ).

و امّا هانى بن عروه : به نقل ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه وى روزى در مسجد دمشق با ياران گرد هم آمده بودند، هانى شروع به سخن نمود و به ايشان گفت :

معاويه ما را به بيعت پسر خويش يزيد اكراه مى‌كند و اين هرگز صورت نخواهد گرفت و ما ابدا با او بيعت نخواهيم نمود .

جوانى شامى در آن مجلس بود، اين بشنيد و نزد معاويه رفت و مسموع خود را نزد وى اظهار كرد معاويه به او گفت : روز ديگر به آنجا برو و آن‌قدر بنشين تا ياران هانى از اطرافش پراكنده شوند سپس به او بگو كه معاويه گفته تو را شنيده و تو خود مى‌دانى كه امروز زمان ابو بكر و عمر نيست بلكه زمان سلطنت امويان است كه به اقدام آنها و جرئتشان در ريختن خون مردم واقف و آگاهى و من از باب نصيحت به تو مى‌گويم كه برجان خود رحم كن .

جوان على الصباح به مسجد رفت آنچه ياد گرفته بود را با هانى بازگو نمود .

هانى گفت : آنچه مى‌گوئى از خودت نيست و تلقين معاويه به تو است .

جوان گفت : من را با معاويه چكار؟

هانى گفت : بهرصورت پيامى نيز از من به او برسان و بگو :

ما الى ذلك من سبيل ( هيچ راهى به اين مقصدت وجود ندارد ).

جوان پيام هانى را به معاويه رساند و وى از آن متأثر شد و گفت : نستعين باللّه !!

خلاصه آنكه معاويه پس از سخن گفتن با اين رؤسا روزى ضحاك بن قيس الفهرى را خواند و به او گفت :

مجلس تشكيل خواهم داد و در آن رؤساء قبايل نيز بايد حاضر باشند و من در آن مجلس آغاز سخن خواهم نمود و وقتى خاموش شدم تو تكلّم نما و مردم را به بيعت يزيد دعوت كن و من را نيز به آن تحريك و تحريص كرده و بدين وسيله‌

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 27
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست