رسيدن موكب همايون به وادى ذات عرق و ملاقات بعضى با آن حضرت
پس از
آنكه حضرت از منزل دوّم يعنى صفاح كوچ كردند بسرعت هرچه تمامتر حركت مىكردند و بدون
اينكه به چيزى التفات و توجه فرمايند در حال سير بودند تا موكب
همايونى به ذات عرق [1] رسيد، چون حضرت
در آن سرزمين نزول اجلال فرمودند چند نفر
با آن سرور ملاقات كردند برخى رفتن حضرت را به كوفه صلاح نديده و بعضى صلاح دانستند .
از جمله كسانى كه با حضرت در اين منزل ملاقات كرده و آن جناب را از رفتن
به كوفه منع كرده بشر بن غالب مىباشد وى از عراق به طرف مكه مىآمد وقتى با آن حضرت
در اين منزل مواجه شد و محضر پرفيض آن
جناب رسيد امام عليه السّلام از وى احوال كوفه و دوستى و دشمنى اهل كوفه را پرسيدند؟
بشر حضرت را بشارت داد و عرض كرد : يابن رسول اللّه هل كوفه را به حالى گذاشتم كه
دلهاى ايشان مايل به شما بود ولى شمشيرها ايشان براى اهل باطل مىباشد .
حضرت فرمودند :
صدق
اخو اسد يعنى برادر اسدى راست گفت، خدا
كند كه همچون باشد و لكن ان اللّه يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد .
شعر
عاشقم بريفعل اللّه ما يشاء
عالمم بركار حق عمّا يشاء
عاشقم برقهر و برلطفش بجان
سر نهادم بررضاى مستعان
[1] مكانى است در هشت فرسخى مكه و آن ابتداء خاك تهامه و آخر
وادى عقيق مىباشد