گرفتارشدن
حضرت مسلم بن عقيل عليه السّلام بدست اوباش كوفه
قبلا گفتيم جناب
مسلم بن عقيل عليه السّلام پس از
غريب شدن و تنها ماندن به خانه بانوى صالحه و مؤمنهاى بنام طوعه پناه برد آن بانو حضرتش را در اطاقى عليحده مستقر ساخت و آنچه لوازم پذيرائى و خدمت بود بجا آورد و حضرت در آن اطاق به عبادت و راز و نياز با پروردگار عالميان پرداخت .
به روايت روضة الواعظين ابن زياد چون شنيد
مردم از اطراف مسلم پراكنده شدهاند،
به ياران خود گفت برويد از بام قصر ببينيد آيا كسى از اصحاب مسلم
را مىبينيد يا نه، چون بربام
رفتند احدى را نيافتند .
ابن زياد گفت : همهجا را ببينيد
شايد در تاريكىها كمين كرده باشد .
فرّاشان و غلامان همهجا را تجسّس كرده حتّى به بام مسجد رفته و از روزنه
سقف ميان مسجد را زير نظر گرفتند كسى
را نديدند، به ابن زياد خبر دادند احدى پيدا نيست،
آن ظالم خوشحال شد، فرمان داد دربهاى قصر را گشوده و
مسجد را با افروختن شمعها و مشعلها چون روز
روشن كردند و به جارچىها دستور داده شد در كوچهها و برزنها و بازارها فرياد زنند
و مردم را به خواندن نماز در مسجد فراخوانند .
به نوشته روضة الصّفا ابن زياد با قدرت و شكوه تمام به مسجد آمد و از
طرفى حصين بن تميم به حفظ و حراست شهر مشغول بود، تمام اعيان و اشراف روى به مسجد آورده
و در حسن خدمت بريكديگر سبقت مىگرفتند، ابن زياد برمنبر آمد در حالى كه غلامان و نوكرانش
با حربههاى برهنه و شمشيرهاى آخته در يمين و يسارش صف زده بودند، ابن زياد با تبختر
و تكبّرى خارج از وصف برعرشه منبر تكيه زد و به نقل ابو الفتوح نگاهى به چپ و راست كرد و به نظر دقيق بمردم نگريست ديد تمام اشراف و رؤساء حاضرند
و يك نظر به غلامان انداخت ديد