اى بزرگ ملّت و سرور جماعت و اى پناه دولت : ما خدنگهاى كمان توئيم و رزمآزمودگان عشرت توئيم
اگر ما را از كمان گشاد دهى
برنشان زنيم و اگر برقتال فرمان دهى نصرتت كنيم، چون به
درياى آتش زنى واپس نمائيم و چندان كه
سيلاب بلاء برتو رو كند روى نتابيم بلكه با شمشيرهاى خود به نصرت تو آمده و جان و تن
را در پيش تو سپر سازيم .
و اللّه در هيچ بحر حرب غوطه نخواهى خورد مگر آنكه ما را همراه خود خواهى
ديد و در شدائد دچار نخواهى گشت مگر
آنكه ما را با شمشير آتشبار از عقب خود خواهى ديد .
شعر
تمام اهل قبيله ستاده چاكروار
بهرچه حكم كنى نافذ است فرمانت
سپس بنو تميم با اخلاص تمام و غير قابل توصيف به سخن آمده و اظهار متابعت
و مطاوعت نموده و زمام انقياد خود را بدست ابن مسعود سپرده و گفتند :
هروقت ما را از براى هرمطلبى بطلبى جان را نثارت مىكنيم .
بنو سعد بن يزيد ندا در دادند كه اى ابا خالد : نزد ما هيچ چيز مبغوضتر
از مخالفت با تو نيست و هرگز از فرمان تو سرپيچى نخواهيم نمود، صخر بن قيس ما را به
ترك قتال مأمور ساخت و هنر ما در ما مخفى و مستور ماند، اكنون لحظهاى ما را مهلت بده
تا با يكديگر مشورت كنيم، پس از
آن صورت حال را به عرض رسانيم .
از پس ايشان
بنو عامر بن تميم شروع به سخن نموده و گفتند :
ما فرزندان پدران تو
بوده و خويشان و همسوگندان تو مىباشيم، خوشنود