اسم الکتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي الجزء : 1 صفحة : 327
رسول خدا از آن دو شاخه نزديكتريم. پيش از ما خلافت از طريق شورا و
رضايت عامّه مردم به رفيق ما عثمان رسيد، شوراى شش نفره سه روز در اين باره شور
كرد! در حالى كه پيش از عثمان، خلافت بدون شورا به عمر رسيده بود. هنگامى كه رفيق
ما عثمان مظلومانه كشته شد ما به خلافت رسيديم زيرا هر كه مظلوم كشته شود خداوند
براى ولّى او قدرتى قرار داده است.
به جانم سوگند اى برادر! اگر عمر ديه مسلمان عجم را نصف ديه مسلمان
عرب قرار مىداد به مراتب بهتر بود، و اگر من راهى براى برقرارى اين سنّت مىيافتم
و اميد داشتم كه مردم بپذيرند هر آينه چنين مىكردم، ولى از آنجا كه جنگى در پيش
دارم از پراكندگى و شورش آنان عليه خويش بيمناكم. اما در خوار ساختن و ذليل نمودن
مسلمانان عجم، اجراى آنچه را كه عمر در مورد آنان وضع كرده تو را بس است. با
دريافت نامهام عجمها را خوار و ذليل كن و دورشان نما و از آنان يارى مگير و
نيازشان را برآورده مساز. به خدا سوگند كه تو پسر ابو سفيان هستى و از پشت او
مىباشى، به جز آدم، بندهاى نيست كه پشت و نسبى نداشته باشد، تو خودت به من گفتى،
و من تو را فردى راستگو مىدانم، كه نامه عمر را به ابو موسى اشعرى در بصره
خواندهاى و تو در آن زمان منشى وى بودى و او استاندار بصره بود و نزد او خوار و
بىمقدار بودى، در آن زمان فردى پست و خوار بودى چرا كه خود را غلام ثقيف
مىپنداشتى! اگر آن روز مانند امروز به يقين مىدانستى كه پسر ابو سفيان هستى خود
را بزرگ مىشمردى و شأن خود را بزرگتر از آن مىدانستى كه منشى فرزند خوانده
اشعريها باشى! تو و ما به يقين مىدانيم كه ابو سفيان با جدّش اميّه بن عبد شمس
براى تجارت به شام رفته بود، در گذر از صفّوريّه شام كنيزكى را با پسرش خريد، او
همين وليد بن عقبه است! و مىدانيم كه ابو سفيان پا جاى پاى اميّه بن عبد شمس
گذاشت.
ابن ابى معيط (وليد بن عقبه) به من گفت كه تو به او گفتهاى نامه عمر
به
اسم الکتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي الجزء : 1 صفحة : 327