يارى رساند. خداوند ما را و تو را يارى كند تا به آنچه جز به رحمت او
نتوان رسيد، برسيم.
و السلام.
بسم اللّه الرحمن الرحيم محمد بن ابى بكر رضى اللّه
عنه در پاسخ او نوشت.
به بنده خدا امير المؤمنين على (ع) از محمد بن ابى بكر، سلام بر تو
باد.
خداى يكتا را كه هيچ خدايى جز او نيست حمد مىگويم.
اما بعد، نامه امير المؤمنين به من رسيد، آن را دريافتم و به آنچه در
آن بود آگاه شدم در ميان مردم كسى نيست كه با دشمن امير المؤمنين دشمنتر از من
باشد و با دوستانش مهربانتر و دلسوزتر از من. من بسيج نبرد كردهام. مردم را امان
دادهام جز كسانى را كه با ما سر جنگ دارند و مخالفت با ما را آشكار كردهاند. من
پيرو فرمان امير المؤمنين هستم و نگهبان او و به او پناه مىبرم و به نيروى او بر
پاى ايستادهام. از خدا در هر حال بايد يارى طلبيد. و السلام.
عبد اللّه بن حواله ازدى [195] گويد: مردم شام چون از صفّين بازگشتند
منتظر رأى آن دو حكم بودند. (يعنى ابو موسى اشعرى و عمرو بن العاص). چون بازآمدند
و حكم خود بدادند و از يكديگر جدا شدند، شاميان با معاويه به خلافت بيعت كردند و
بر قوت و توان معاويه افزوده شد. و ميان مردم عراق در مورد على (ع) اختلاف افتاد،
همه همّ معاويه مصر بود. معاويه به سبب نزديكى مصر به شام، از مردم مصر بيمناك
بود، از سوى ديگر مصريان با طرفداران عثمان سخت مخالف بودند. معاويه فهميده بود كه
در آنجا فرقهاى هستند كه كشتن عثمان را نكوهش مىكنند. و با على سر خلاف دارند.
همه اميد معاويه آن بود كه اگر جنگ بر سر مصر ميان او و على (ع) درگير شود اينان
به ياريش برخيزند. دلبستگى معاويه به مصر به سبب فراوانى خراج آنجا بود.
و گويد كه معاويه جمعى از قريش را كه با او بودند، چون عمرو بن العاص
سهمى و حبيب بن مسلمه فهرى و بسر بن ارطاة عامرى و ضحّاك بن قيس فهرى و عبد
الرّحمن ابن خالد بن وليد و از غير قريش جماعتى را چون: شرحبيل بن السّمط و ابو
الاعور سلمى و حمزة بن مالك همدانى را فراخواند و پرسيد مىدانيد براى چه شما را
فراخواندهام؟ گفتند: نه.
گفت: براى كارى كه ذهن مرا به خود مشغول داشته و اميد آن دارم كه خدا
مرا يارى كند. آن قوم- يا يكى از آنها- گفت كه خدا هيچ كس را از غيب خود آگاه
نساخته است و ما نيز نمىدانيم كه تو چه مىخواهى. عمرو بن عاص گفت: پندارم كه
بلاد مصر به سبب كثرت خراج و شمار مردمش تو را به خود مشغول داشته و اكنون ما را
فراخواندهاى كه رأى ما را درباره آن بدانى. اگر ما را براى مشورت درباره چنين
امرى گرد آوردهاى، بدان كه در فتح مصر عزّت