حارث بن كعب [161] از پدر خود روايت كند كه گفت: من با محمد بن ابى
بكر بودم هنگامى كه به مصر داخل شد. چون به مصر در آمد نخست منشور حكومت خويش براى
مصريان خواند و آن منشور چنين است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم اين فرمان بنده خدا على بن
ابى طالب است به محمد بن ابى بكر، به هنگامى كه او را به مصر مىفرستد، او را به
تقوا در نهان و آشكارا و ترس از خدا در غيبت و حضور فرمان مىدهد. و از او
مىخواهد كه با مسلمانان به نرمى رفتار كند و با فاجران به درشتى و با اهل ذمه به
عدالت. داد مظلومان بستاند و بر ظالمان سخت گيرد. از خطاهاى مردم درگذرد و با آنان
تا آنجا كه مىتواند نيكى كند و خدا نيكوكاران را پاداش نيك خواهد داد. او را امر
مىكند كه مردم را خود به فرمانبردارى و اتحاد فراخواند كه اين دو سبب عاقبت نيك و
ثواب بزرگ است.
ثوابى كه حد بزرگى آن درنيابند و به حقيقت و كنه آن نتوانند رسيد. و
امر مىكند او را كه خراج زمينها را به همان مقدار كه پيش از اين مىگرفتهاند
بستاند نه از آن كم كند و نه بر آن بيفزايد و به همان شيوه كه پيش از اين در
ميانشان تقسيم مىشده تقسيم كند. و نيز امر مىكند كه با مردم فروتنى كند و آنان
را يكسان در مجلس خود راه دهد و در مواجهه، ميانشان مساوات ورزد. و با خويشاوند و
بيگانه در برابر حق يكسان عمل كند. و امر مىكند او را كه در ميان مردم به حق
داورى كند و عدل و داد بر پاى دارد و از هواى نفس پيروى نكند و در برابر اجراى
قانون خدايى از ملامت هيچ ملامتگرى بيم به دل راه ندهد. زيرا خدا با كسى است كه
فقط از او مىترسد و فرمانبردارى او را بر فرمانبردارى ديگرى برترى مىدهد. و
السلام.
نوشته شد به دست عبيد اللّه بن ابى رافع غلام آزادشده رسول اللّه (ص)
در غرّه ماه رمضان [سال 36 هجرى.]
نيز گويد كه محمد بن ابى بكر برخاست، سخن آغاز كرد و حمد خداى به جاى
آورد و بر او ثنا خواند سپس چنين گفت:
اما بعد، سپاس خداوندى را كه ما را و شما را هدايت كرد. پس از آنكه
در موضوع حق ميان ما اختلاف بود. و ديدگان ما را به بسيارى از چيزهايى كه جاهلان
از ديدن آن نابينا بودند بينا ساخت. بدانيد كه امير المؤمنين زمام امور شما به دست
من سپرده و فرمانى را كه شنيديد به من داده و من تا آنجا كه بتوانم، در نيكى كردن
در حق شما قصور نمىورزم. توفيق يافتن من در كارها به دست خداست، بر او توكل
مىكنم و به سوى او بازمىگردم. پس اگر در اعمال و آثار