داستان تسلط هولاكو به «مستعصم»
و
زندانى شدن وى و نان ندادن به «مستعصم»
و
تضرع خليفه و نان خواستن از هلاكو و طبق پر از طلا و جواهرات را براى زندانى
فرستادن معروف است و مشهور، كه مستعصم گفت چرا امير مرا مسخره ميكند؟ طلا خورده
نميشود نان ميخواهم بخورم، و جواب هلاكو كه (چرا چيزى كه خورده نميشود خرج مملكت و
لشكر خود نكردى كه با اين روز افتادى ...؟) مشهور است خواجه را چه تقصير ...؟
اندك مراجعه به تواريخ زمان بنى عباس خاصه آخر عمرشان و زمان خواجه و
مستعصم و هلاكو علت و يا علل شكست بغداد و فتح «مغول» را آشكار ميكند چه خواجه بود و چه نبود عباسيان منقرض ميشدند و بغداد
سقوط ميكرد، وگرنه قول خداى را نپذيريد.[1]
هرآنچه موجب سقوط آبادىهاى مسلمين از مرزهاى كشور اسلامى تا مركز
بغداد شد همان علل موجب سقوط بغداد گشت. عامل سقوط بغداد مستى و بىتدبيرى خلفاى
عباسى بود. درست چهل سال مىگذشت كه آتش جنگ و ويرانى از خراسان آغاز شده بود. اما
خليفه عباسى در بغداد هرگز در فكر ترميم لشكر و مقابله با سپاه مغول نبود، گويى
مىگفت: «بغداد ما را بس است».
اگر به راستى يك توطئه سرّى معيّن بين وزير و هلاكو در جريان بود
بايد شيعيان بغداد از اين حمله جان به سلامت مىبردند. درحالىكه حمله به جمعيت
غيرنظامى شهر آغاز شد، تخريب و آتش زدن و هرچه توانستند كشتند و خون از ناودانهاى
شهر سرازير شد. فقط يهود و نصارى از اين يورش جان به سلامت بردند. بغداد به سال
درباره خدمات بايسنقر ميرزا به عالم علم و هنر و ترويج كتاب و
كتابخانه و صحافى و تذهيب و تشويق علماء و نويسندگان و آثار وى در تاريخ و دوران
صفويه: رجوع شود به كتاب از سعدى تا جامى چاپ دوم ص 655 ببعد.