اسم الکتاب : تعليقه بر الهيات شرح تجريد المؤلف : الخفري، محمد بن احمد الجزء : 1 صفحة : 47
علّت علم به معلول أوّل- يعنى همان عقل أوّل- است. از طرفى ذات حقّ
تعالى علّت معلول أوّل است و علم به ذات عين ذات. پس ذات حقّ تعالى و تعقّل ذات،
وجودا شيء واحدى مىگردد و به عبارت ديگر علّت ما سوى و علّت علم به ما سوى
متّحد مىگردند. وقتى كه اين دو علّت با يكديگر متّحد شدند، بايد معلولات هم با
يكديگر متّحد شوند. همانطور كه حكم كرديم، تغاير ميان دو علّت- يعنى ذات و علم به
ذات- اعتبارى محض است، همچنين در دو معلول- يعنى معلول أوّل و عقل أوّل كه معلوم
باشد- نيز حكم به اعتبارى بودن تغاير مىكنيم. زيرا اگر اين معلول، عين معلوم
نباشد- يعنى صفحه عين، عين صورت علميه نباشد- حلول صور در ذات بارى لازم مىآيد.
لذا بايد وجود معلول أوّل، عين تعقّل أوّل تعالى باشد بدون آنكه حقّ تعالى در اين
تعقّل محتاج صورتى گردد كه حالّ در ذات او باشد. پس با اين فرض كه دو علّت
متّحدند، دو معلول هم بايد متّحد گردند. در نتيجه صفحه اعيان همانطور كه معلول
خداست، معلوم خداوند هم هست.
وى سپس در ادامه بحث خود مىگويد: اين جواهر عقلى- يعنى عقول طولى نه
عرضى- سه چيز را تعقّل مىكنند: علّت خود را، ذات خود را و معاليل خود را.
خفرى پس از نقل اين قول از خواجه به بيان معانى علم مىپردازد و
مىگويد:
براى علم سه معنا شناخته شده است:
1. علم به معناى أوّل، امرى انتزاعى اضافى مصدرى است كه از آن علم،
يعلم و عالم اشتقاق مىشود.
2.
علم
به معناى دوم، آن چيزى است كه سبب انكشاف شيء مىگردد و آن را «علم حقيقى» گويند. از اين علم به سه صورت تعبير
كردهاند:
الف) آن چيزى كه بالذات در نزد مدرك حاضر است.
ب) آن چيزى كه غير غائب از مدرك است.
ج) آن چيزى كه غير مخفى از مدرك است.
اسم الکتاب : تعليقه بر الهيات شرح تجريد المؤلف : الخفري، محمد بن احمد الجزء : 1 صفحة : 47