طوسى، محمد
بن حسن، عدة
الاصول (ط. ق)، ج
1، ص (47-46).
مجاهد،
محمد بن على،
مفاتيح الاصول،
ص 452.
قطع اجمالى
ر.ك: علم
اجمالى
قطع تشريعى
ر.ك: قطع
تعبدى
قطع
تعبدى
ظنّ ملحق به
قطع به حكم
شرع
قطع تعبدى،
مقابل قطع
وجدانى بوده و
به قطع حاصل
از ظن
اطمينانىِ
معتبر گفته مى
شود، كه در واقع
قطع نيست و
تعبداً به آن
قطع اطلاق
گرديده است،
مانند: قطع به
دست آمده از
امارات معتبر.
به بيان
ديگر، در قطع
تعبدى،
همانند قطع
عرفى، احتمال
خلاف وجود
دارد، اما
شارع به اين
احتمال خلاف
اعتنا نكرده و
آن را تعبداً
قطع به حساب
آورده است;
يعنى براى آن
حجيت جعل كرده
و احكام قطع
را بر آن
مترتب نموده
است.
خويى،
ابوالقاسم،
مصباح
الاصول، ج 2، ص 38.
سبحانى
تبريزى،
جعفر،
المحصول فى
علم الاصول، ج
3، ص (59-58).
مجاهد،
محمد بن على،
مفاتيح
الاصول، ص 329.
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
2، ص 50.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
6، ص 185.
كوثرانى،
محمود،
الاستصحاب فى
الشريعة
الاسلامية، ص
237.
قطع تفصيلى
ر.ك: علم
تفصيلى
قطع تكوينى
ر.ك: قطع
وجدانى
قطع تنزيلى
ر.ك: قطع
تعبدى
قطع حقيقى
ر.ك: قطع
وجدانى
قطع
طريقى
قطع غير
مأخوذ در
موضوع حكم
شرعى
قطع طريقى،
قطعى است كه
در موضوع خطاب
شرعى اخذ نشده
است; يعنى حكم
شرعى بر نفس
موضوع مترتب
شده و قطع فقط
طريقى براى
احراز موضوع
حكم است، بى
آن كه قيد
موضوع باشد.
بنابراين، در
قطع طريقى،
قطع به موضوع
حكم، در ثبوت
حكم بر موضوع
دخالتى ندارد
و فقط سبب
تنجّز تكليف
بر مكلف مى
گردد. بيشتر
قطع هايى كه
در اصول فقه
درباره آنها
بحث مى شود و
سبب ترتب حكم
بر موضوع است،
قطع طريقى مى
باشد.
براى مثال،
در عبارت «لا
تشرب الخمر»
يا «الخمر حرام»
حكم حرمت شرب،
بر عنوان اولى
و استقلالى
خمر بار شده
است، بى آن كه
ذكرى از قطع
به ميان آمده
باشد. قطع به
موضوع حكم خمر
سبب احراز موضوع
و ترتب حكم
واقعى حرمت
شرب بر آن مى
گردد، زيرا
موضوع به
منزله علت
براى حكم است.
بنابراين،
قطع طريقى در
ثبوت حكم بر
موضوع دخالتى
ندارد; يعنى
در مرحله
انشا، حكم بر
نفس موضوع بار
مى شود نه بر
موضوع مقطوع،
اما در مرحله
تنجّز، قطع
دخالت دارد.
نكته اول:
فرق ميان
قطع طريقى و
قطع موضوعى
عبارت است از:
[1]اگر
قطع موضوعى
باشد، چيز
ديگرى جانشين
آن نمى شود،
ولى اگر طريقى
باشد، امارات
ظنى معتبر و
اصول عملى مى
تواند جاى
گزين آن شود
[2]در
قطع طريقى،
هيچ خصوصيت و
شرطى دخالت
ندارد; يعنى
قطع از هر
راهى به دست
آيد، آثار و
احكام قطع بر
آن مترتب مى
گردد و زمان،
مكان، سبب
حصول قطع، شخص
قاطع و امثال
اين ها، هيچ
دخالتى در
ترتب آثار قطع
ندارد; اما
قطع موضوعى
شرعى، تابع
اعتبار شارع
است و او مى
تواند قطع
خاصى را در
موضوع حكم خود
دخالت دهد
نكته دوم:
گاهى اتفاق
مى افتد كه يك
قطع در زمان
واحد، نسبت به
يك تكليف،
طريقى و نسبت
به تكليف ديگر
موضوعى است،
مانند آن كه
مولا بگويد:
«الخمر حرام» و
سپس بگويد: «من
قطع بحرمة الخمر
فيحرم عليه
بيعه»; در اين
مثال كه از دو
قضيه تشكيل
شده است، قطع
در يك زمان
نسبت به حرمت
خمر، طريقى،
ولى نسبت به
بيع خمر،
موضوعى است.
نكته سوم:
قاعده
اوليه در قطع،
طريقيت است،
مگر در جاهايى
كه بر موضوعى
بودن آن دليل
اقامه شود;
بنابراين،
هنگام شك در موضوعى
يا طريقى
بودن، بر اساس
قاعده عمل شده
و به طريقى
بودن، حكم مى
گردد.
سبحانى
تبريزى،
جعفر،
المحصول فى
علم الاصول، ج
3، ص 45.
طباطبايى،
محمد حسين،
حاشية
الكفاية، ج 1،
ص 180.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 4، ص
(129-128).
انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، فرائد
الاصول، ج 1، ص 6.