اسم الکتاب : قواعد فقهيه المؤلف : بجنوردى، سيد محمد الجزء : 1 صفحة : 181
اين امر با عروض شبهه نزد حاكم ملازمه مىيابد. بنابراين اگر متهم
ادعاى نسيان و غفلت و خطا و اضطرار و اكراه و غير اينها را كند و حاكم احتمال خلاف
گويى متهم را ندهد براى وى نيز ايجاد شبهه مىشود و سبب رفع حد از متهم مىشود.
در اين مقام چون مبناى حدود بر تخفيف و تسامح است آيا اصول عقلايى
جارى نمىشود؟ زيرا اگر متهم ادعاى نسيان و خطا و ... را كند، اصل در عدم نسيان و
عدم خطا و عدم اضطرار و عدم اكراه است. در پاسخ مىگوييم كه اين اصول عقلايى در
باب حدود جارى نمىشود و صرف پديد آمدن شبهه و ادعاى اكراه و اشتباه و خطا و
نسيان، عدم النسيان و عدم الخطا را رفع مىكند.
به تعبير ديگر، موضوع قاعدۀ «درء الحد» عبارت است از حدوث شك و
شبهه و چنانچه اصول عدميه در اين موارد جارى شود موضوعى از براى جريان قاعده نمىماند
و لغويت لازم مىآيد. مضافا اينكه موضوع قاعدۀ نفس حدوث شك و شهبه است، به
نحوى كه نفس الشك و الشبهه تمام الموضوع است از براى جريان قاعده، به خلاف استصحاب
كه اثر مترتب است بر نفس واقع مشكوك فيه نه بر نفس شك؛ بنابراين به مجرد حدوث شك و
شبهه موضوع قاعده فعليت مىيابد و نوبت به جريان استصحابات عدميه نمىرسد، به جهت
اينكه فعليت موضوع قاعده در رتبۀ خود شك است، به خلاف استصحاب كه ناظر است
جهت بقاى واقع و تنزيل مشكوك فيه منزلۀ متيقن و اين معنى متأخر است از نفس
شك و شبهه.
مثلا در مورد محارب و زانى و سارق در صورت حدوث شبهۀ
توبۀ آنان استصحاب عدم حدوث توبه كه منقح است از براى عموم عام-«إِنَّمٰا جَزٰاءُ
الَّذِينَ
اسم الکتاب : قواعد فقهيه المؤلف : بجنوردى، سيد محمد الجزء : 1 صفحة : 181