اسم الکتاب : شيعه در اسلام - ط جديد المؤلف : علامه طباطبایی الجزء : 1 صفحة : 54
اهل بيت را داشت و حتى از
مردم براى يك مرد پسنديده از اهل بيت (سربسته) بيعت مىگرفتند با اين همه به دستور
مستقيم يا اشاره پيشوايان شيعه نبود. به گواهى اينكه وقتى كه ابومسلم بيعت خلافت
را به امام ششم شيعه اماميه در مدينه عرضه داشت وى جدا رد كرد و فرمود «تو از
مردان من نيستى و زمان نيز زمان من نيست».[1]
بالاخره بنى عباس به نام
اهل بيت خلافت را ربودند[2]
و در آغاز كار روزى چند به مردم وعلويين روى خوش نشان دادند حتى به نام انتقام
شهداى علويين، بنى اميه را قتل عام كردند و قبور خلفاى بنى اميه را شكافته هرچه
يافتند آتش زدند.[3] ولى ديرى نگذشت كه شيوه ظالمانه بنى
اميه را پيش گرفتند و در بيدادگرى و بى بند و بارى هيچگونه فروگذارى نكردند.
ابوحنيفه رئيس يكى از چهار
مذهب اهل تسنن به زندان منصور رفت[4] و شكنجهها ديد و ابنحنبل رئيس يكى از چهارمذهب، تازيانه خورد[5] و امام ششم شيعه اماميه پس از آزار و
شكنجه بسيار با سم درگذشت[6] و علويين را دسته دسته گردن مىزدند يا زنده زنده دفن مىكردند يا
لاى ديوار يا زير بناهاى دولتى مىگذاشتند.
هارون خليفه عباسى كه در
زمان وى امپراتورى اسلامى به اوج قدرت و وسعت خود رسيده بود و گاهى خليفه به
خورشيد نگاه مىكرد و آنرا مخاطب ساخته مىگفت: «به هر كجا مىخواهى بتاب كه به
جايى كه از ملك من بيرون است نخواهى تافت»، از طرفى لشكريان وى در خاور و باختر
جهان پيش مىرفتند ولى از طرفى در جسر بغداد كه در چند قدمى قصر خليفه بود بى
اطلاع و اجازه خليفه، مأمور گذاشته
[1] . تاريخ يعقوبى، ج
3، ص 86 و مروج الذهب، ج 3، ص 268
[2] . تاريخ يعقوبى، ج
3، ص 86 و مروج الذهب، ج 3، ص 270
[3] . تاريخ يعقوبى، ج
3، ص 91- 96 و تاريخ ابىالفداء، ج 1، ص 212