نفس و ملكات مىگردند و
ملكات ملكها مىشوند يا شياطين كه ملتذ باشد انسان يا متألم به منادمت و مصاحبت
آنها و همچنين ساير مرغوبات و مبغوضات از اين اعراض و تكرار و اصرار اينها متجسم و
متجوهر و متقرر خواهد شد.
گر نبودى مر عرض را نقل و حشر
فعل بودى باطل و اقوال قشر
اين عرضها نقل شد لون دگر
حشر هر فانى بود كون دگر
روز محشر هر عرض را صورتى است
صورت هر يك عرض را نوبتى است
قول و فعل ما از صوم و
صلات و طواف و جهاد و درس و بحث و غيرها همه اعراضاند ولى از تكرر افعال، جواهرى
به نام ملكات در نفس حاصل مىشوند كه مواد و «بذور صور» أخروىاند كه انسان زرع و
زارع و مزرعه خود است وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما
كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (يس 54)
وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ
(بقره 73) تفصيل اين مطلب را بطور مستوفى در دروس اتحاد عاقل به معقول آوردهايم
رجوع شود. و در دفتر دل ثبت شده است كه: