اسم الکتاب : أسرار الحكم المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 352
«الوهيّه» مراد است و
تعيين «الف»، به اعتبار هزار اسم حق تعالى است كه در همه مراتب وجود، به همه اسماء
حسنى متجلّى است.
بيت
تجلّى لنا الحسنا باسمائها الحسنى
فما اعظم الاسماء و ما احسن الحسنا
و قد عمرت ليلى بها، ربع عامر
و قضت لبانات الغرام، بها لبنى
و ظلّت حمامات الحمى، فى ظلالها
تغنى بها، شجوا على الرّوضه الغنا
و بر اين قول، اشكالات
عويصه لازم آيد، از تعطيل نفس از استعمال بدن، در ازمنه محدوده، قبل از بدن و
امساك از وجود، به حيثيّتى كه زمان اجاده را، نسبتى نيست به زمان امساك، چه متناهى
را نسبتى نيست به غير متناهى، چنان كه اين اشكال لازم آيد، بر قائلين به انقطاع مطلق
فيض و از مطالبه مخصّص حدوث و از علم تصحيح اعتقاد مذكور.
و عدم اطّلاع بر سر اقرار
و انكار كه سر اقرار بىوجود بودن و سر انكار وجود داشتن است، چه در نشأت علميّه
وجود نداشتند، «وجود» حق و «علم» حق بود:
«لك الملك و لك الوجود»
مىگفتند و در سلسله عرضيه زمانيه كه وهم و پندار آمد و اضافه وجود به ماهيّات و
انوار به موادّ و ظلمات، در ميان افتاد، انكار پديدار شد و ناقض عهد و پيمان شدند.
و امّا بر قول به حدوث
نفس، به حدوث بدن، اينها[1] وارد نيايد، چه حكما، مخصّص حدوث نفوس جزئيه را، استعدادات ابدان
دانند، و رابط حادث به قديم را ادوار «فلكيّه»، و فيض اللّه را «دائم»، و مستفيضات
را «حادث»، و وجه الله را «باقى» و وجه النّفس را- چه در نفس، و چه در جسم- «فانى»
دانند: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو
الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ».[2]
و امّا دو شعبه قول به
قدم؛ يكى، قول به قدم نفوس است، در سلسله زمان و اين قول بعض تناسخيّه است كه
آنها ارذل اهل تناسخاند، و اقلّ تحصيلا ايشانند كه قائلاند: در نفوس، اعدادى
هستند محدوده، قديمه در سلسله عرضيه زمانيّه و