اسم الکتاب : أسرار الحكم المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 179
راجع به يزدان است، چنانكه
سابق هم، اشارت به اين شد. و ارسطاطاليس حكيم، جواب از اين شبهه داده است، به اين
كه:
شىء، به حسب احتمال عقل،
پنج قسم است، زيرا كه: يا خير محض است، يا شرّ محض، يا غالب الخير، يا غالب الشرّ،
يا متساوى الخير و الشرّ.
[توضيح اقسام پنجگانه:]
امّا «خير محض»، چون مبدأ المبادى كه «خير الخيرات» و «نور الانوار» است- جلّ
جلاله- و چون عقول كلّى كه تامّاتاند و حالت انتظاريّه در هيچ كمالى ندارند و
محلّ استعداد ندارند. چه، مجرّدند از مطلق «مادّه»، هرچند مادّه به «معنى» متعلّق
باشد.
بلكه نفوس فلكيّه خير
محضاند، زيرا كه اگر چه «قوّت» و «استعداد» دارند، ولى در خروج از «قوّت» به سوى
فعليّت، مكتفىاند به ذات و باطن ذات خود، بلكه در اجسام فلكيّه «شرّ» راه ندارد،
چه شرّ، رفع ذات شىء، يا رفع كمال ذات شىء است، چون فساد صورت نوعيّه آب، يا عدم
برودت و رفع عذوبت آن و در «فلك»، اينگونه عدمات نيست. و هم چنين، حق متعال و
انوار او، خير محضاند، به اين معنى كه: هيچ چيز مستضرّ به او نيست، بلكه منتفع به
اويند. اين، خير محض «اضافى» و اوّل خير محض «ذاتى» بود.
و امّا «شرّ محض»؛ پس، عدم محض است و «وجود» ندارد كه هر وجود، چون طرد عدم است، خير
است در ذاتش، و نيز خير است، نسبت به منتفعين به آن و خير است، نسبت به علّتش كه
هر معلول، ملايم علت خود است. پس، با اين خيرات، چگونه موجود، «شرّ محض» باشد؟
و امّا «غالب الخير»، مثل بعض كائنات عالم عناصر كه به اعتبار وجودش كه طرد عدم كرده از
ماهيّتش و به اعتبار نسبتش به مافوقش و ملايمتش با علتش و نسبتش به منتفعين به آن،
از موجودات سلسله عرضيّه زمانيّه «خير» است، ولى در بعض اوقات، به نادر و اندر،
كائنى مستضرّ به او مىشود، مثل نارى كه عضو كسى را مىسوزاند، يا مال كسى را
[طعمه حريق مىكند]، با آنكه در صبر بر آن و رضاى به آن، سهام وافره از «ثواب» و
«اجور» متكاثره از حضرت كريم وهّاب را سزاوار است.
مثنوى
اسم الکتاب : أسرار الحكم المؤلف : محقق سبزوارى الجزء : 1 صفحة : 179