اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 511
گفت: به آن جهت كه ثويبه
را به سبب ولادت تو آزاد كردم.[1] برخى اين حكايت را نشان
لطف پروردگار و بزرگى رسول خدا دانستهاند كه حتّى سرسختترين دشمن حضرت، فقط به
بهانه عملى كوچك كه در حق آن حضرت انجام داد، مشمول رحمت حق قرار گرفت و از آن
بهرهمند شد؛[2] ولى برخى از معاصران در صحت اين خبر
ترديد كرده، به ويژه كه بر پايه ديگر اخبار، آزادى ثويبه تا نزديكىهاى هجرت رسول
خدا صلى الله عليه و آله هنوز تحقق نيافته بود و حتى چون خديجه در صدد خريدن و
آزاد كردنش بر آمد، ابولهب همراهى نكرد؛[3] به هر روى، ثويبه اندك زمانى دايگى اين كودك را برعهده گرفت و از
همين طريق، پيامبر با حمزه، جعفر و ابوسلمه برادر شد.[4] گفتهاند: ابولهب، هنگام
رحلت عبدالمطلب، داوطلب سرپرستى فرزند عبداللّه شد؛ امّا عبدالمطّلب با اين سخن كه
شَرّ خود را از او باز دار، از سپردن محمّد نوجوان به او خوددارى كرد.[5] ابولهب در هنگامه بعثت پيامبر صلى
الله عليه و آله به شركت در سرقت دو آهوى زرين كه بر در كعبه نصب شده بود، با
شهادت يكى از سارقان متهم شد و مورد پىگرد قرار گرفت[6] و به ناچار نزد دايىهاى خويش، در تيره بنىخزاعه*، پناهنده شد.[7] گويا ازدواج دو فرزندش
عتبه* و معتب، با دو دختر رسول خدا، رقيه و امكلثوم، در همين دوره بود؛ گرچه
اقوال ديگرى نيز در اين باره وجود دارد.[8] ابولهب از دارايان[9] و متولّيان بتان در مكه* بود[10] و وقتى افلح بننضر شيبانى، متولّى عزّى*، در بستر مرگ درباره آينده
آن ابراز نگرانى كرد، ابولهب به او دلدارى داد و متعهد شد كه آن را رها نكند. بدين طريق، مدتى سدانت
عزّى را برعهده گرفت. در اين هنگام به هركس مىرسيد،[1]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص 9 [2]. السيرة النبويه، ج1، ص 27؛ تاريخ الخميس، ج 1، ص 222- 223 [3]. الصحيح منسيرةالنبى، ج 2، ص 80؛ انسابالاشراف، ج 1، ص 95- 96؛ الطبقات، ج 1، ص 87 [4]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص 9 [5]. مناقب، ج 1، ص 62 [6]. المنتظم، ج 2، ص15 [7]. السيرة الحلبيه، ج1، ص 56 [8]. الاصابه، ج 8، ص460- 461؛ البداية والنهايه، ج 3، ص 244 [9]. كشفالاسرار، ج10، ص 657؛ البرهان، ج 5، ص 788 [10]. رجال انزل اللّهفيهم قرآنا، ج 7، ص 96
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 511