اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 437
ابوجهل نقل كردهاند، به
دليل همين ويژگى باشد.[1]
او را از زنادقه قريش نام بردهاند.[2] تاريخ از بىبندوبارى او سخنها دارد. ماجراى همخوابگى او با سميّه
(زن بدكاره معروف) و تولّد زيادبنابيه، بحثهاى بسيارى را در تاريخ برانگيخته
است.[3] به هر حال، جزئيات زندگى او پيش از
اسلام، روشن نيست و پس از آن نيز به جهات سياسى و اقتدار امويان، آنچه در مسلمانى
و تنزيه او نقل شده، محلّ نقد است. پس از برانگيخته شدن
پيامبر صلى الله عليه و آله، ابوسفيان با ديگر سران مكّه، از سَر حسادت و رقابت
ديرينه قومى- قبيلهاى، به دشمنى با حضرت برخاست؛[4] چون با حضور پيامبر، ديگر جاىگاهى براى اونمىمانْد و در قدرت
اجتماعى او ضعف و سقوط راه مىيافت.[5] ابوسفيان خود نيز به اين مسأله اذعان كرده، در پاسخ پرسش پيامبر صلى
الله عليه و آله كه چرا با اينكه مىدانى من رسول خدايم، با من مىجنگى، گفت:
مىدانم تو راست مىگويى؛ امّا تو جاىگاه مرا در قريش مىدانى و چيزى آوردهاى كه
با آن، ديگر بزرگى و شرفى براى من نمىماند؛ پس با تواز سر حميّت و كراهت
مىجنگيم.[6] او از جمله كسانى است كه مىكوشيدند
پيامبر صلى الله عليه و آله را از حركت باز دارند[7] و چون با اصرار پيامبر و پايدارى او بر اهدافش مواجه شدند، از او
خواستند تا پيامبرى خويش را اثبات كند، و بخشى از مشكلات زيستى مردم مكّه را به
اعجاز برطرف سازد؛[8] آنگاه در جمع شاكيان بر ضدّ[1]. انسابالاشراف، ج5، ص 14 [2]. المحبر، ص 161 [3]. العقدالفريد، ج 5،ص 7 [4]. السير و المغازى،ص 144 [5]. الاستيعاب، ج 2، ص271 [6]. انسابالاشراف، ج5، ص 16 [7]. السير و المغازى،ص 197- 198 [8]. همان؛ السيرةالنبويه، ج 1، ص 295- 296
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 437