اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 434
و لا أنا عابِدٌ ما
عَبَدتُّم* و لا أنتم عبدونَ ما أعبُدُ* لَكُم دينُكم وَلِىَ دينِ». (كافرون/ 109، 1- 6) 3. ابنكثير و سيوطى، در
ذيل آيات 1- 2 قمر/ 54: «اقتَربَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ
القَمرُ* وَ إن يَرَوا ءَايةًيُعرِضوا و يقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ قيامت نزديك و ماه دو پاره شد و اگر معجزهاى ببينند، روى برتابند و
گويند جادويى دنبالهدار است» نقل كردهاند كه مشركان، از جمله ابوزمعه از پيامبر
صلى الله عليه و آله خواستندكه ماه را بشكافد؛ سپس به وى تهمت ساحرى زدند.[1] 4.
«وانطَلَق المَلأُ مِنهم أنِ امشُوا وَاصبِروا على ءَالهَتِكم إنّ هذا لَشىءٌ
يُرادُ* ما سَمِعنا بِهذا فِىالمِلّةِ الأخِرةِ إن هذا إلّااختِلقٌ و بزرگان آنان به راه خود رفتند و گفتند كه برويد و بر عبادت]
خدايان خود شكيبايى پيشه كنيد؛ زيرا اين امر مطلوب است. ما چنين چيزى در آيين اخير
نشنيدهايم. اين ادّعا جز دروغبافى نيست». (ص/ 38، 6- 7) جامعالبيان، در ذيل
آيات پيشين نقل مىكند كه ابوزمعه و ديگر مشركان، نزد ابوطالب از پيامبر شكايت
كردند و از وى خواستند حضرت را از انكار خدايانشان باز دارد؛ امّا پيامبر، همچنان
بر شعار «لا اله الا اللَّه» اصرار ورزيد. آنان
با شگفتى و خشم گفتند: «به خدا سوگند! تو و
خدايت را كه به چنين چيزى فرمان داده، ناسزا خواهيم گفت».[2] 5. سيوطى در ذيل آيات 7- 8
فرقان/ 25: «و قالوا مالِ هذا الرَّسولِ يأكلُ الطَّعامَ وَ يَمشى
فِىالأسواقِ لَولا أُنزِلَ إلَيهِ مَلَكٌ فَيَكونَ مَعه نَذِيراً* ... و گفتند: اين پيامبر را چه شده كه غذا مىخورد و در بازارها راه
مىرود؟ چرا فرشتهاى با او فرستاده نشده كه همراه او هشداردهنده باشد؟» آورده است
كه وقتى مشركان، از جمله ابوزمعه با پيامبر گفتوگو كردند تا شايد با پيشنهادهاى
تطميعى خويش او را باز دارند، امّا موفق نشدند، خواستند از خدايش بخواهد كه
فرشتهاى بفرستد تا او را تصديق كند و در بهشت، قصرهايى از طلا و نقره برايش بسازد
تا مانند ديگران در بازار به دنبال معاش نباشد.[3][1]. البداية والنهاية،ج 3، ص 96؛ الدر المنثور، ج 7 ص 671- 672 [2]. جامع البيان، مج12، ج 23، ص 152 [3]. الدرالمنثور، ج 6،ص 236- 237
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 434