اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 395
ابوسفيان او را با دو بيت
هجو كرد؛[1] البتّه روايتهاى معتبر ديگرى حكايت
از آن دارند كه عُتبه، به دست حمزةبنعبدالمطّلب[2] يا حضرت على عليه السلام كشته شده است.[3] ابوحذيفه چون جنازه پدر را
ديد، رنگ از رخسارش پريد. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: آيا دچار ترديد
شدهاى؟ ابوحذيفه گفت: خير اى رسولخدا! بلكه در پدرم فضل و بردبارى و دانشى سراغ
داشتم كه گمان مىكردم ايمان خواهد آورد.[4] در همين نبرد، چون پيامبر اعلام كرد كه گروهى از بنىهاشم به اكراه
به ميدان نبرد آمدهاند و مسلمانان نبايد آنها را بكشند، ابوحذيفه باناراحتى
فرياد برآورد: بستگان خويش را بكشيم و خويشان پيامبر صلى الله عليه و آله را رها
كنيم؟ هرگز.[5] بر پايه اين روايت، پيامبر خشم خود را
از سخنان ابوحذيفه به عمر بنخطّاب ابراز و عُمر اعلام كرد كه ابوحذيفه منافق شده
است. بعضى از محدّثان شيعه، سخنان عمر را درباره نفاق ابوحذيفه نقل كرده، بر اين
باورند كه اگر اجتهاد مصطلح اهل سنّت درباره خلفا و صحابه روا است و هر سخن آنها
را بايد اجتهاد شخصى ايشان دانست، پس سخنان ابوحذيفه نيز از سنخ همين اجتهاد مصطلح
است و عمر نبايد او را به نفاق متّهم مىكرد؛[6] به هر روى، ابوحذيفه از سخنان خود در غزوه بدر در برابر پيامبر صلى
الله عليه و آله پشيمان شد و اعتقاد يافت كه فقط شهادت، گناه او را پاك مىكند.[7] شخصيّت علمى ابوحذيفه را مىتوان از
تفسيرى كه از كلمه «كُن» در آيه «فَسَبِّح بِحَمْدِ
رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السجِدين» (حجر/ 15، 98) انجامداد
و آن را نشان دهنده وجوب سجده گرفت[8] و نيز اينكه يكى از معدود افرادى بود كه در آغاز بعثت توان خواندن
و نوشتن داشت،[9] به خوبى دريافت.[1]. المغازى، ج 1، ص70؛ الطبقات، ج 3، ص 62؛ الاستيعاب، ج 4، ص 197 [2]. السيرة النبويه، ج2، ص 625 [3]. نهجالبلاغه، نامه64 [4]. المغازى، ج 1، ص112 [5]. الطبقات، ج 4، ص 7 [6]. بحارالانوار، ج34، ص 380 [7]. الطبقات، ج 4، ص 7 [8]. تفسير قرطبى، ج10، ص 42 [9]. العقد الفريد، ج4، ص 149
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 395