اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 347
آنان را غارت كرده، بكشند
و آتش بزنند.[1] اين امر خليفه اجرا شد و خالد، مردان
بنىسليم را درون اصطبلهايى آتش زد. اين عمل مورد اعتراض برخى، حتّى عمر واقع شد
و به ابوبكر گفت: چرا مردى را وا مىنهى تا انسانها را به عذاب الهى (عذاب مخصوص
خداوند) عذاب كند؟ امّا ابوبكر با اين توجيه كه شمشير بركشيده از سوى خدا بر ضدّ
دشمن خويش را غلاف نمىكنم تا خود غلاف كند، همچنان دست او را باز گذاشت و حتّى
به او فرمان داد تا به جنگ متنبّيان نيز برود.[2] اعتراض عمر، چندان غير واقعى نبود؛ چرا كه خالد به فرمان خليفه، آن
گونه تجرّى كرد كه مالك بننويره يربوعى مسلمان[3] را به بهانه ارتداد كشت و همان شب با همسرش همبستر شد و چون عمر
اصرار كرد تا او را به جرم قتل و زنا حد زند؛ ابوبكر با بيان اينكه خالد، تأويل و
خطا كرده است، وى را بخشود.[4] برخى از همراهيان خالد نيز عمل او را سخت ناشايست يافته، عهد كردند
كه هرگز در سپاهى به فرماندهى او حاضر نشوند.[5] سوزاندن انسانها در آتش
كه خشنترين شكل عذاب است، به وسيله خود ابوبكر نيز صورت گرفت؛ وقتى اياسبنفجائه
سلمى، ابوبكر را فريفت و به بهانه نبرد با اهل ردّه از او اسلحه گرفت، امّا برخلاف
آنچه گفت، به راهزنى پرداخت، ابوبكر طريفةبنحاجره را فرمان داد تا ابنفجائه را
دستگير كند. چون تسليم شد، ابوبكر او را به بقيع برده، به آتش كشيد. او مردى از
بنىاسد به نام شجاع بنورقاء را نيز به همينسان كشت.[6] اين عمل خشونت بار، آنچه را درباره رقّت قلب[7] و رأفت[8]
او آوردهاند، به شدّت[1]. تاريخ ابن خياط، ص67 [2]. همان؛ الرياضالنضره، ج 1، ص 100 [3]. بحارالانوار، ج30، ص 343 [4]. البداية والنهاية،ج 6، ص 242؛ تاريخ الخميس، ج 2، ص 323؛ تاريخ ابن خياط، ص 68 [5]. بحارالانوار، ج30، ص 485 [6]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص 134 [7]. السيرة النبويه، ج1، ص 373 [8]. انساب الاشراف، ج10، ص 4143
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 347