اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 304
واز آنان خواست تااورابه
احد ببرند. درميان راه، به هركسى كه مىرسيد از حال پيامبر مىپرسيد تا از سلامت
حضرت آگاهى يافت؛ آنگاه به مدينه بازگشت.[1] برخى از مورّخان عبداللّه
را در بسيارى از غزوات و گويا در 13 جنگ، جانشين رسول خدا صلى الله عليه و آله در
مدينه دانستهاند.[2] بيش از اين، يادى از او در تاريخ نيست
تااينكه گويا در نبرد قادسيّه (16 هجرى) شركت كرد و پرچم سياهى به دست داشت.[3] برخى گفتهاند: او در همان نبرد به شهادت
رسيد؛[4] امّا به نقلى پذيرفتنىتر، وى پس از
آن به مدينه بازگشت و در آنجا درگذشت.[5] ابنامّمكتوم در شأن
نزول 1. به نظر بعضى از
مفسّران، چون آيه 95 نساء/ 4 «لايَستَوِى
القعِدونَ مِنالمؤمنينَ وَ ... المُجهدون فِى سَبيلِ اللّهِ بأمولِهم و أنفسِهِم» نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله كاغذ و قلمى خواست تا آن را از
طريق كاتبان به همگان ابلاغ كند. ابناممكتوم به حضرت عرض كرد: اى رسول خدا! آيا
براى من كه نابينا هستم، رخصتى نيست؟ بدينگونه عبارت
«غَيرُ أُولِى الضَّررِ» نازل شد و آيه به صورت «لايَستَوِى القعِدونَ مِنَ المؤمِنين غَيرُ أوُلى الضَّررِ مؤمنانى كه بىهيچ رنج و آسيبى از جنگ مىگريزند، با كسانىكه با
مال و جان خويش جهاد مىكنند، برابر نيستند»، درآمد.[6] طبرسى آيه را درباره متخلّفان از جنگ تبوك دانسته كه با نزول اين
قطعه از آيه، عبداللَّه ابن امّ مكتوم از آن استثنا شده است.[7] 2. ديگر جايى كه مفسّران
از او ياد كردهاند، در ذيل آيات 1- 10 عبس/ 80 است كه گفتهاند: مقصود از اعمى،
ابنامّمكتوم است: «عَبَس و تَوَلّى* أَنَ جاءَهُ
الأعمى*[1]. المغازى، ج 1، ص277 [2]. تاريخ ابن خياط، ص60 [3]. الطبقات، ج 4، ص160 [4]. سير اعلامالنبلاء، ج 1، ص 365؛ الاصابه، ج 4، ص 495 [5]. الطبقات، ج 4، ص161 [6]. جامعالبيان، مج4، ج 5، ص 309-/ 311 [7]. مجمعالبيان، ج 3،ص 147
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 304