اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 265
آميخته به ياد دنيا نبوده
است.[1] وجوه ديگرى نيز در اين باره ذكر شده
است.[2] 48. در زمره اخيار بودن: «وَ إنَّهم عِندَنَا لَمِنَ المُصطَفَينَ الأَخيارِ». (ص/ 38، 47) اخيار يا جمع «خَيّر» (كسانى كه افعال نيك فراوان
انجام مىدهند) و يا جمع «خَيْر» (ضد شر) است.[3] 49. صلاح:[4] «و كُلًّا جَعَلنا صلِحين». (انبياء/ 21، 72) 50. نزول كتاب آسمانى بر
ابراهيم: «أَم لَم يُنَبَّأ بَما فِى صُحُفِ مُوسى* و إِبرهيمَ الَّذِى
وَفّى» (نجم/ 53، 36- 37)، «صُحُفِ إِبرهيمَ و
موسى» (اعلى/ 87، 19)، «أُولل- كَ الَّذينَ
ءَاتَينهُم الكِتب». (انعام/ 6، 89) 51. اداى حقّ بندگى: «و إِبرهيمَ الَّذِى وَفّى».
(نجم/ 53، 37) «توفيه» اداى حق به تمام و كمال است؛ بنابراين، مقصود آن است كه او
آنچه را در زمينه بندگى بر عهده داشته، به تمام و كمال ادا كرده است؛ همانگونه
كه در آيه 124 بقره/ 2: «و إِذ ابتَلى إِبرهيمَ رَبُّهُ
بِكَلِمتٍ فَأَتَمّهُنّ» نيز به آن اشاره شده است.[5] مفسّران در اين زمينه نمونه يا
نمونههايى ذكر كردهاند؛ ولى اطلاق «وفّى» نشان مىدهدكه اودرهمه زمينهها وظيفه خود را ادا كرده است؛[6] به گونهاى كه هرگز وظايف بزرگتر، او
را از عمل به وظايف كوچكتر باز نداشته است.[7] 52. اسوه بودن براى
مسلمانان در زمينه تبرّى از مشركان «قَد كانَتْ لَكُم
أُسوَةٌ حَسنَةٌ فِى إِبرهيمَ و الَّذينَ مَعهُ إِذ قالوا لِقَومِهِم
إِنّابُرَءؤُا مِنكُم و مِمّا تَعبدُونَ مِن دونِ اللّهِ». (ممتحنه/ 60، 4) همچنين،
مجاهدت، شجاعت، تدبير و مديريت خارقالعاده در زمينه هدايتگرى و ملموس ساختن
گمراهى مشركان در ماجراى شكستن بتها و نيز در شيوه[1]. الميزان، ج 17، ص212؛ نمونه، ج 19، ص 309 [2]. جامعالبيان، مج12، ج 23، ص 204- 205؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص 142 [3]. مجمع البيان، ج 8،ص 750؛ الميزان، ج 3، ص 165 [4]. جامع البيان، مج10، ج 16، ص 48؛ مجمع البيان، ج 7، ص 89؛ تفسير قرطبى، ج 11، ص 202 [5]. الميزان، ج 19، ص45- 46 [6]. جامع البيان، مج13، ج 27، ص 96- 97 [7]. قصص الانبياء، ابنكثير، ص 152
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 265