اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 114
نيرنگ آن جنّ سليماننما
آگاه و جنّى مجبور به فرار شد و انگشتر را در دريا افكند. سليمان كه در اين مدّت از
قصر رانده شده بود و براى صيّادان كار مىكرد، انگشتر خويش را در شكم ماهى يافت.
آن را به دست كرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حكومتش برگشت. بسيارى از مفسّران، مانند
طبرسى،[1] شيخ طوسى[2] و علّامه طباطبايى،[3] اينگونه داستانها را با حكمت خداوند و مقام و منزلت انبيا عليهم
السلام سازگار ندانسته و نپذيرفتهاند. در تفسير تبيان آمده است: سخن مفسّران شيعه
و هركسى كه پيامبران را منزّه از گناه و زشتى مىداند، اين است كه ممكن نيست
خداوند به يك جنّى اين توان را بدهد كه به صورت پيامبرى درآيد و امكان ندارد كه
نبوّت در انگشترى باشد يا اينكه خداوند نبوّت پيامبرى را سلب كند.[4] به نظر مىرسد كه اينگونه داستانها،
افسانههاى دروغين و خرافههاى اسرائيلى است كه با عقل و منطق سازگارى ندارد.[5] 2. در برخى روايات، ذيل
آيه 34 ص/ 38 از آصف چنين ياد شده است: چون خطاى كشتن 14 اسب از سليمان سرزد،
انگشتر از انگشت او بيفتاد. آصفبنبرخيا گفت: 14 روز انگشتر در دست تو
قرار نخواهد گرفت؛ پس انگشترت را به من بده تا در اين مدّت جانشين تو باشم و تو به
خلوتى برو و به توبه و استغفار پرداز. من در ميان مردم به سيره و روش تو رفتار
مىكنم. سليمان انگشتر را به آصف سپرد و در دست او ثابت ماند و آصف كه شبيه سليمان
شده بود، بر تخت نشست و حكومت كرد و پس از 14 روز، انگشتر و تخت را به سليمان
سپرد.[6] الميزان رواياتى را كه
نشان دهنده قتل اسبان به دست سليمان است، منتهى به كعبالاحبار دانسته[7] و على عليه السلام نيز براساس روايتى
از ابنعبّاس در مجمعالبيان، كشتن[1]. مجمعالبيان، ج 8،ص 743 [2]. التبيان، ج 8، ص562 [3]. الميزان، ج 17، ص207 [4]. التبيان، ج 8، ص562 [5]. نمونه، ج 19، ص281 [6]. اثبات الوصيه، ص76 [7]. الميزان، ج 17، ص207
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 114