responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) المؤلف : موحدی، محمد رضا    الجزء : 1  صفحة : 82

خداى تعالى آنچه خواست به موسى وحى كرد، آنان اين سخنان را شنيدند. آن گاه موسى از حجاب بيرون آمد و از آنان پرسيد: «كلام خدا را شنيديد؟» گفتند: «كلامى شنيديم وليكن نمى دانيم كلام خدا بود يا غير او؟ ما سخنانى شنيديم و هنوز آن شكى كه داشتيم در ما وجود دارد. اين شك از بين نمى رود مگر آنكه با چشم خود خدا را ببينيم. تو از خدا بخواه تا خود را آشكارا به ما نشان دهد». موسى عليه السلام گفت: «خدايا مى دانى كه اينان چه مى گويند». حق تعالى گفت: «بگو آنچه مى خواهند». موسى گفت: «خدايا خود را بنما تا در تو نگرم». پاسخ آمد: «هرگز مرا نبينى، ليكن در كوه نگر، اگر اين كوه بر جاى خود باقى ماند، تو مرا مى بينى». آن گاه تجلّى كرد. گويند اين كوهى در مدين بود كه آن را «زبير» مى خواندند و از آن بزرگ تر كوهى در مدين نبود. هنگامى كه خداى تعالى گفت: من بر بعضى كوه ها تجلى خواهم كرد ، تمام كوه ها سر بالا كشيدند، جز كوه زبير كه سر خود پايين گرفت و گفت: من آن شايستگى را ندارم كه خداى تعالى بر من تجلى كند . حق تعالى گفت: سوگند به عزت من كه جز بر تو به سبب تواضع تو تجلى نخواهم كرد ». مفسران در معنى تجلى اختلاف كرده اند. برخى گفته اند: «نور او بر كوه طور پيدا شد». ديگرى گفته است: «حق تعالى بفرمود تا از آن حجاب ها چندان نور تابيد كه تن گاوى بيرون آيد». برخى نيز روايت كرده اند: «آن كوه چندان نورِ عرش يافت كه در سوراخ سوزنى فرورود». مفسّرى ديگر گفته است: «به اندازه سر انگشتى نور بر كوه تابيد». مراد وى انگشت كوچك است، و اين روايت را نقل كرده است: «رسول عليه السلام اين آيه را مى خواند. آن گاه انگشت بزرگ خود را بر بند انگشت

اسم الکتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) المؤلف : موحدی، محمد رضا    الجزء : 1  صفحة : 82
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست