سه
فن است اول در قواعد و دوم در انواع و سيم در توابع
فن
اول در اصول و قواعد خطابت
چهار
فصل است
فصل
اول در ماهيت و منفعت خطابت و نسبت آن با صناعت جدل و ديگر صناعات
خطابت
صناعتى علمى است كه- با وجود آن ممكن باشد اقناع جمهور- در آنچه بايد كه- ايشان را
بان تصديق حاصل شود بقدر امكان- و گفتهاند خطابت قوت است- بر تكلف اقناع ممكن در هر
يكى از امور مفرد- و بقوت ملكه نفسانى خواهند- كه يا بتعلم قوانين حاصل شود- يا بحصول
تجربه از كثرت مزاولت افعال- و در اين موضع مراد هر دو بهم است- و اين قوت از قدرت
تنها كه همه كس را باشد- بحسب فطرت خاصتر بود- و تكلف را دو معنى بود- يكى تعاطى فعل
نه از روى ايثار- بل بارادتى مقارن استكراه- و ديگر تعاطى فعل ببليغترين قصدى در اتمامش-
و مقصود معنى دوم است- و اقناع ممكن آن فعل بود كه متكلف تعاطى كند- و قيد ممكن بسوى
آنك- نه هر تصديقى را كه فرض كنند- يا در هر شخصى كه فرض كنند اقناع ممكن باشد- چنانك
در جدل گفتيم و بمثل طبيب و مداوات بيان كرديم- و هر يكى از امور مفرد يعنى هر جزوى
كه اتفاق افتد- يا هر مقولهاى كه- موضوعى از موضوعات او در تحت آن مقوله باشد- چه
موضوع خطابت مانند موضوع جدل نامحدود بود- و ديگر