responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : تعليم و تربيت در اسلام المؤلف : الهامى نيا، على اصغر؛ احمدى، محمد رضا    الجزء : 1  صفحة : 51

و ـ وظايف متعلّم نسبت به خانواده

1 ـ حفظ عزّت و استقلال

مـتـعـلم ـ بـويـژه بـزرگـسـال ـ بـايـد تـلاش كـنـد كـه حـتـى الامـكـان مـخـارج زنـدگـى و تـحـصـيـل را بـه دسـت خـويـش فـراهم سازد و سربار خانواده نباشد، اگر چنين كند، تحصيلش ارزنـده تـر و لذتـبـخـش تر خواهد بود، براين اساس بايد بخشى از وقت خود را براى تاءمين نـيـازمـنـديـهـاى زنـدگـى اخـتـصـاص دهـد و مـطـمـئن بـاشـد كـه خـداونـد وسـيـله تحصيل و روزى او را فراهم خواهد ساخت .

تـاريـخ اسـلام عـلمـاى بـزرگـى را بـه يـاد دارد كـه بـا عـزّت و اسـتـقـلال اقـتـصادى به تحصيل علم پرداختند و هرگز شرافت و سربلندى دانش را در برابر اظهار نياز و دريافت كمك از ديگران ، قربانى نكردند.

در احـوال فـيـلسـوف بزرگ حاج ملا هادى سبزوارى نوشته اند: (از كثرت شهامتى كه داشت از هـيـچ كـس چـيـزى نـمـى خـواسـت . تـحـف و هـدايـا را نـيـز اصـلاً قبول نمى كرد. در همه عمر با كمال زهد و تقوا و صدق و صفا و بى آلايشى و نهايت عزّت نفس گـذرانـيـد. بـه هيچ كس از اكابر و اغنيا اعتنايى نداشت ، ناصرالدين شاه در سبزوار به خانه اش رفـت و روى حـصـيـرى كـه فـرش اتـاق تـدريـس بـود، نـشـسـت و تـاءليـف كـتـابـى را در اصول دين به زبان پارسى درخواست نمود، پس از رفتن ، پانصد تومان ـ كه در آن زمان مبلغ هـنـگـفـتـى بود ـ به خدمتش فرستاد ولى آن مرد بزرگ نپذيرفت و نصف آن را به طلاب و نصف ديگر را به فقرا حواله داد.)(278)

به راهى دَر، سليمان ديد مورى
كه با پاى ملخ مى كرد زورى
بزحمت خويش را هر سو كشيدى
وزان بار گران هر دم خميدى
ز هر گَردى برون افتادى از راه
ز هر بادى پريدى چون پرِ كاه
به تندى گفت كاى مسكين نادان
چرايى فارغ از ملك سليمان ؟
بيا زين ره به قصر پادشاهى
بخور در سفره ما هر چه خواهى
چرا بايد چنين خونابه خوردن
تمام عمرِ خود را بار بردن ؟
بگفت : از سور، كمتر گوى با مور
كه موران را قناعت خوشتر از سور
چو اندر لانه خود پادشاهند
نوال پادشاهان را نخواهند

(پروين اعتصامى )

2 ـ ارتباط ميان خانه و مدرسه

شـاگـرد بـايـد بـيـن مـحـيـط زنـدگـى و مـحـيـط تـحـصـيـل ، نـقـش پـل را بـازى كـنـد و آن دو را بـه هـم پـيـونـد دهـد، انـدوخـتـه هـاى مـدرسـه را بـه مـنـزل و نـيازهاى فرهنگى آن جا را به اين جا انتقال دهد. نتيجه چنين حركت ارزنده اى اين مى شود كـه از يـك سـوى ، خانواده ها را از سود سرشار علم و دانش بهره مند مى سازد و از سوى ديگر، مـحـيـط آمـوزشـى را با واقعيتهاى زندگى متعلّمان آشناتر مى كند و از اين طريق ، برنامه و متن آموزشى را هم افق زندگى آنها تدوين مى نمايند.

در صـدر اسـلام ، اين روش پسنديده معمول بود؛ مردان آنچه را از محضر پيامبر و امامان فرا مى گـرفـتـند به خانواده انتقال مى دادند و در برابر، پرسشهاى اعضاى خانواده را با پيشوايان خويش در ميان مى گذاشتند.

در حـالات امـام حـسـن مـجتبى (ع ) نوشته اند كه در سنين كودكى در مجلس پيامبر(ص ) حضور مى يـافـت و هـر چـه بـه آن حـضـرت وحـى مـى شـد، از بر مى كرد و آن را در خانه براى مادرش ‌ ـ حـضـرت زهـرا(س ) بـازگـو مـى كـرد. هـنـگـامـى كـه امـيـر مـؤ مـنـان (ع ) بـه مـنـزل مـى آمـد، در مـى يـافـت كـه هـمـسـرش از آيـاتـى كـه در چـنـيـن روزى بـر پـيـامـبـر نازل شده ، آگاهى دارد. مى پرسيد: اين آيه هاى جديد راا از چه كسى دريافت كرده اى ؟ حضرت زهرا(س ) پاسخ مى داد: از فرزندمان حسن .(279)

رفـتـار زيبا و گفتار بديع متعلّم نيز مى تواند بطور مستقيم بر اعضاى خانواده تاءثير نيكو بگذارد و آنها را از آبشخور علم سيراب سازد. داستان زير، گواه اين مدعاست :

جـوانـى مـسـيحى در كوفه زندگى مى كرد، با تحقيق پيرامون دين مقدّس اسلام ، مسلمان شد. در ايـّام حـجّ راهى مكّه شد و در مدينه به محضر امام صادق (ع ) رسيد و درباره معاشرت و زندگى بـا پـدر و مـادرش ـ كه مسيحى بودند ـ از آن حضرت پرسش نمود. امام پرسيد: آيا آنها گوشت خـوك مى خورند؟ جوان پاسخ داد: نه . آن حضرت فرمود: معاشرت تو با آنها ايرادى ندارد. از مـادرت بـيـشـتـر مراقبت كن و تا زنده است به او احسان نما. او از خدمت امام مرخص شد. در سرزمين (منا) هم سعادت يافت با آن حضرت ديدار كند. پس از پايان مراسم حج به كوفه مراجعت كرد و طبق سفارش امام صادق (ع ) كمر به خدمت مادر بست و لحظه اى از مهربانى به او ـ كه نابينا بود ـ فروگذار نكرد. مادر، كه از تغيير روش پسر شگفت زده شده بود، پرسيد: تو در سابق ، كـه هـمـكـيـش من بودى تا اين اندازه به من نيكى نمى كردى ، چه شده كه اكنون اين قدر به من مـهـربـانـى مـى كـنـى ؟ پـسر گفت : فرزند پيامبرمان به من چنين دستورى داده است . مادر گفت : پـسـرم ! ديـنـى كـه تـو انتخاب كرده اى ، دين خوبى است ، آن را به من نيز عرضه كن و بدين تـرتـيـب او مـسـلمـان شـد و در كـمـتـر از بـيـسـت و چـهـار سـاعـت ، جـان بـه جـان آفـريـن تـسليم كرد.(280)

اسم الکتاب : تعليم و تربيت در اسلام المؤلف : الهامى نيا، على اصغر؛ احمدى، محمد رضا    الجزء : 1  صفحة : 51
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست