اسم الکتاب : ترجمه تفسیر المیزان المؤلف : علامه طباطبایی الجزء : 1 صفحة : 38
بعبارتى ديگر رحمان
مختص است به افاضه تكوينيه، كه هم مؤمن را شامل ميشود، و هم كافر را، و رحيم هم
افاضه تكوينى را شامل است و هم تشريعى را، كه بابش باب هدايت و سعادت است، و مختص
است به مؤمنين، براى اينكه ثبات و بقاء مختص به نعمتهايى است كه به مؤمنين افاضه
ميشود، هم چنان كه فرمود:(وَ
الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ).[1] و در كشف الغمه از امام صادق ع
روايت كرده كه فرمود: پدرم استرى را گم كرد، و فرمود: اگر خدا آن را بمن بر
گرداند، من او را به ستايشهايى حمد مىگويم، كه از آن راضى شود، اتفاقا چيزى
نگذشت كه آن را با زين و لجام آوردند، سوار شد همين كه، لباسهايش را جابجا و جمع و
جور كرد، كه حركت كند، سر باسمان بلند كرد و گفت: (الحمد للَّه)، و ديگر هيچ نگفت،
آن گاه فرمود: در ستايش خدا از هيچ چيز فروگذار نكردم، چون تمامى ستايشها را
مخصوص او كردم، هيچ حمدى نيست مگر آنكه خدا هم داخل در آنست.[2]*
مؤلف: در عيون، از على ع روايت شده: كه شخصى از آن جناب از تفسير كلمه(الْحَمْدُ لِلَّهِ) پرسيد، حضرت فرمود: خداى تعالى بعضى از نعمتهاى خود را آنهم
سر بسته و در بسته و بطور اجمال براى بندگان خود معرفى كرده، چون نميتوانستند نسبت
بهمگى آنها معرفت يابند، و بطور تفصيل بدان وقوف يابند چون عدد آنها بيش از حد
آمار و شناختن است، لذا به ايشان دستور داد تنها بگويند (الحمد للَّه على ما انعم
به علينا).[3]* مؤلف: اين
حديث اشاره دارد بآنچه گذشت، كه گفتيم حمد از ناحيه بنده در حقيقت يادآورى خداست،
اما به نيابت، تا رعايت ادب را كرده باشد.
بحث فلسفى
[بيان عقلى اينكه هر ثناء و حمدى به حمد خدا منتهى مىشود]
برهانهاى
عقلى قائم است بر اينكه استقلال معلول در ذاتش و در تمامى شئونش همه بخاطر و
بوسيله علت است، و هر كمالى كه دارد سايهايست از هستى علتش، پس اگر براى حسن و
جمال، حقيقتى در وجود باشد، كمال آن، و استقلالش از آن خداى واجب الوجود متعالى
است، براى اينكه او است علتى كه تمامى علل به او منتهى مىشوند.
و ثنا و حمد
عبارت از اين است كه موجود با وجود خودش كمال موجود ديگرى را نشان دهد، البته
موجود ديگرى كه همان علت او است، و چون تمامى كمالها از تمامى موجودات به خداى