اسم الکتاب : ترجمه تفسیر المیزان المؤلف : علامه طباطبایی الجزء : 1 صفحة : 360
و شرب خمر، بآن دو
داده، و به ستاره زهره نسبت ميدهد كه زنى زناكار بوده، و مسخ شده كه اين خود
مسخرهاى خندهآور است چون زهره ستارهايست آسمانى، كه در آفرينش و طلوعش پاك است،
و خداى تعالى در آيه:(الْجَوارِ
الْكُنَّسِ)[1] بوجود او سوگند ياد كرده، علاوه بر اينكه علم
هيئت جديد هويت اين ستاره را و اينكه از چند عنصرى تشكيل شده، و حتى مساحت و كيفيت
آن، و سائر شئون آن را كشف كرده.
پس اين قصه
مانند قصهاى كه در روايت سابق آمد، بطورى كه گفتهاند مطابق خرافاتى است كه يهود
براى هاروت و ماروت ذكر كردهاند، و باز شبيه بخرافاتى است كه يونانيان قديم در
باره ستارگان ثابت و سيار داشتند.
[كلام در
باب جعل حديث و نظر بعضى مردم غرب زده و بعضى از اهل حديث در باره روايات و راه
تشخيص صحيح از سقيم]
پس از اينجا
براى هر دانشپژوه خرد بين روشن ميشود، كه اين احاديث مانند احاديث ديگرى كه در
مطاعن انبياء و لغزشهاى آنان وارد شده از دسيسههاى يهود خالى نيست، و كشف مىكند
كه يهود تا چه پايه و با چه دقتى خود را در ميانه اصحاب حديث در صدر اول جا
زدهاند، تا توانستهاند با روايات آنان بهر جور كه بخواهند بازى نموده، و خلط و
شبهه در آن بيندازند، البته ديگران نيز يهوديان را در اين خيانتها كمك كردند.
و لكن خداى
تعالى با همه اين دشمنيها كه در باره دينش كردند، كتاب خود را در محفظه الهى خود
قرار داد، و از دستبرد هوسهاى هوسرانان و دشمنان آن حفظش فرمود، بطورى كه هر بار
كه شيطانى از شيطانهاى اعداء خواست ضربهاى بر آن وارد آورد، با شهاب مبين خود او
را دفع كرد، هم چنان كه خودش فرمود: ((إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ
إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)، ما خود ذكر را نازل كرديم، و ما خود مر آن
را حفظ خواهيم كرد)[2]، و نيز
فرموده: ((وَ إِنَّهُ، لَكِتابٌ عَزِيزٌ، لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ
بَيْنِ يَدَيْهِ، وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ)، بدرستى
قرآن كتابى است عزيز، كه نه در عصر نزولش، و نه بعد از آن هيچگاه باطل در آن راه
نمىيابد، كتابى است كه از ناحيه خداى حكيم حميد نازل شده)،[3]
و نيز فرموده: ((وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً)، ما از قرآن
چيزها را نازل كردهايم كه شفاء و رحمت مؤمنين است، و براى ستمگران جز خسران بيشتر
اثر ندارد)[4]، كه در آن
شفاء و رحمت بودن قرآن را براى مؤمنين مطلق آورده، و منحصر براى يك عصر و دو عصر
نكرده.
پس تا قيام
قيامت هيچ خلط و دسيسهاى نيست، مگر آنكه قرآن آن را دفع مىكند، و خسران