اسم الکتاب : ترجمه تفسیر المیزان المؤلف : علامه طباطبایی الجزء : 1 صفحة : 216
اين اولا، و اما
ثانيا، ممكن است امر بخروج و هبوط كنايه باشد از نهى از ماندن در آن بهشت، و ميانه
ملائكه، نه از اصل بودن در آنجا، و عروج و عبور، خلاصه ماندن ابليس چون ملائكه در
بهشت ممنوع شد، نه بالا رفتن و عبورش از آن.
و اين معنا
از آياتى كه مىفرمايد: ابليس باسمان مىرفت، تا استراق سمع كند، نيز استفاده
ميشود، در روايات هم آمده: كه شيطانها تا قبل از بعثت عيسى ع، تا آسمان هفتم بالا
مىرفتند، همين كه آن جناب مبعوث شد، از آسمان چهارم ببالا ممنوع شدند، و سپس وقتى
پيامبر اسلام 6 مبعوث شد، از همه آسمانها ممنوع گرديدند، و هدف تيرهاى شهاب قرار
گرفتند.
جواب سوم از
اشكال دوم اينكه: در كلام خداى تعالى نيامده كه ابليس داخل بهشت شده باشد، و بنا
بر اين اصلا موردى براى اشكال نمىماند، آنچه در اين باره آمده، در روايات است، كه
آنهم بخاطر اينكه روايات آحاد است، و بحد تواتر نمىرسد، قابل اعتناء نيست، علاوه
بر اينكه احتمال آن هست كه راويان آنها روايت را نقل بمعنا كرده باشند، و عين
الفاظ امام را نياورده باشند، و بهمين خاطر چيزى در كلمات آنان اضافه شده باشد.
تنها آيهاى
از قرآن كه دلالت دارد بر اينكه ابليس داخل بهشت شده حكايت كلام ابليس بادم است،
كه مىفرمايد: ((وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ، إِلَّا
أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ، أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ)، ابليس بآن دو گفت:
پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرد، مگر براى اينكه دو فرشته نباشيد، و از
كسانى نشويد كه جاودانه در بهشت هستند)[1].
و دلالتش بر
اين معنا از اين جهت است كه كلمه (هذا- اين درخت)، در آن آمده، و چون اين كلمه
مخصوص اشاره به نزديك است، پس گويا ابليس در نزديكى آن درخت بان اشاره كرده و اين
سخن را بادم گفته است.
و لكن
استدلال باين آيه نيز درست نيست، براى اينكه اگر كلمه (هذا) همه جا دلالت بر نزديك
بودن مكانى مشار اليه باشد، بايد در آيه:(وَ لا تَقْرَبا هذِهِ
الشَّجَرَةَ، فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ)،[2]
كه نهى خدا و خطابش بادم و همسر اوست، اين دلالت را بكند، و حال آنكه خدا بزرگتر
از آنست كه به نزديكى و دورى مكانى توصيف شود، (پس هم چنان كه در اين آيه دلالت
ندارد، چه مانعى دارد كه بگوئيم در آن آيه نيز دلالت ندارد).
[درخت نهى
شده چه درختى بود؟]
و در كتاب
عيون[3] اخبار
الرضا (ع)، از عبد السلام هروى، روايت آمده كه گفت: بحضرت رضا (ع) عرضه داشتم: يا
بن رسول اللَّه 6، از درختى كه آدم و حوا از آن خوردند برايم بگو، تا