اسم الکتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 299
و به همين دليل بيعتى را كه مسلمانان با على عليه السلام يا امام حسن يا امام
حسين عليهما السلام كردند آن نيز جنبه تأكيد بر وفادارى داشت و شبيه بيعتهاى
پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
از بعضى از عبارات نهج البلاغه به خوبى بر مىآيد كه «بيعت» يك بار بيش نيست،
تجديد نظر در آن راه ندارد، و اختيار فسخ در آن نخواهد بود، و هر كس از آن سر
بتابد طعنه زن و عيبجو خوانده مىشود، و آن كس كه درباره قبول يا رد آن بينديشد يا
ترديد كند منافق است! لانّها بيعة واحدة، لا
يثنى فيها النظر. و لا يستأنف فيها الخيار، الخارج منها طاعن، و المروى فيها
مداهن![1]
از مجموع اين تعبيرات استفاده مىشود كه امام عليه السلام در مقابل كسانى كه
ايمان به امامت منصوصش از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله نداشتند و بهانهجوئى
مىكردند به مسأله بيعت كه نزد آنها مسلم بود استدلال مىكرد، تا ياراى سرباز زدن
از اطاعت امام عليه السلام نداشته باشند، و به معاويه و امثال او گوشزد مىكرد
همانگونه كه مشروعيت براى خلافت خلفاى سهگانه قائل است بايد براى خلافت امام عليه
السلام قائل باشد و در برابر آن تسليم گردد (بلكه خلافت او مشروعتر است، چون بيعت
وى گسترده تر و از روى رضايت و رغبت عمومى انجام شد).
بنابراين استدلال به بيعت هيچ منافاتى با مسأله نصب امام از طريق خدا و پيامبر
صلى الله عليه و آله و تأكيدى بودن بيعت ندارد.
لذا در همين نهج البلاغه در يك مورد امام به حديث ثقلين كه از نصوص امامت است
اشاره مىفرمايد [2] و در
جائى ديگر به مسأله وصيت و وراثت [3]. (دقت كنيد)
و در عبارات ديگرش به لزوم وفادارى نسبت به بيعت و دوام آن و عدم امكان فسخ و
تجديد نظر و عدم نياز به تكرار اشاره فرموده است كه اينها نيز مسائلى است مورد
قبول درباره بيعت.