اسم الکتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 292
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله على عليه السلام را در غدير خم به خلافت
منصوب كرد و درباره او گفت: «مَنْ كُنْتُ
مَوْلاه فَعَلىٌّ مَوْلاهُ» چيزى نگذشت كه
خبر آن در اطراف پيچيد، «نعمان بن حارث فهرى» (كه از منافقان بود) [1] خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد:
توبه ما دستور دادى كه شهادت به يگانگى خدا، و رسالت تو بدهيم ما هم شهادت داديم،
سپس دستور به جهاد و حج و نماز و زكات دادى، همه اينها را پذيرفتيم، ولى به اينها
راضى نشدى، تا اينكه اين جوان (اشاره به على عليه السلام) را به جانشينى خود منصوب
كردى و گفتى: مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَعَلىٌّ مَوْلاهُ آيا اين كار از ناحيه خودت بوده يا از سوى خدا؟، پيامبر
صلى الله عليه و آله فرمود: قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست، از ناحيه خدا
است».
«نعمان بن حارث» روى برگرداند و گفت:
«خداوندا اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو است، سنگى از آسمان بر ما بباران»!
ناگهان سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت و اينجا بود كه آيه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ نازل گشت.
آنچه در بالا آمد مطابق روايتى است كه در مجمع البيان از أبو القاسم حسكانى
نقل شده است [2] و همين
مضمون را بسيارى از مفسّران اهل سنّت و روات احاديث با تفاوت مختصرى نقل كردهاند
مانند: قرطبى در تفسير معروفش [3] و آلوسى در تفسير روح المعانى [4] و أبو إسحاق ثعلبى در تفسيرش [5].
علامه امينى در كتاب الغدير، اين روايت را از سى نفر از علماى هل سنّت (با ذكر
مدرك و عين عبارت) نقل مىكند، از جمله سيره حلبى، «فرائد السّمطين» حموينى، «درر
السّمطين» شيخ محمّد زرندى، «السراج المنير» شمس الدين شافعى، «شرح جامع الصغير»
سيوطى و «تفسير غريب القرآن» حافظ ابو عبيد هروى، و «تفسير شفاء الصدور» أبو بكر
نقّاش موصلى و كتابهاى ديگر. [6]
[1]- در بعضى از روايات «حارث بن
نعمان» و در بعضى «نضر بن حارث» آمده است.