اسم الکتاب : والاترين بندگان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 24
ميهمانان دست
به سمت غذا دراز نكردند! اين مطلب در آن عصر و زمان، پيام خوشى نداشت؛ زيرا هنگامى
كه ميهمان ناشناس دست به غذا نمىزد، صاحبخانه از شرّ او در امان نبود؛ امّا اگر
غذا مىخورد و با صاحبخانه هم نمك مىگرديد، آرامش بيشترى اهل خانه را فرا
مىگرفت؛ بدين جهت، حضرت ابراهيم از اين كار ميهمانانش ناراحت شد و احساس خطر كرد،
و علّت اين كار را پرسيد. آنان در پاسخ گفتند:
ناراحت نباش،
ما مأموران پروردگارت هستيم، و براى انجام دو مأموريّت به خدمت شما رسيدهايم:
نخست اين كه،
به شما بشارت دهيم در اين سنّ پيرى و كهولت، خداوند فرزندى به نام اسحاق به شما
عنايت خواهد كرد، و از نسل او پيامبرانى زاده خواهند شد. ابراهيم و همسرش از اين
خبر مسرّتآميز و غير منتظره غرق در شادى و شور و شعف شدند.
ديگر اين كه،
ما مأموريّت داريم قوم لوط، كه مردمى آلوده و گناهكار هستند، را نابود كنيم. اين
خبر- بر عكس خبر نخست- حضرت ابراهيم را غرق در ماتم و اندوه كرد. بدين جهت با
مأموران پروردگار، جهت تأخير يا تخفيف عذاب قوم لوط شروع به مذاكره و چانه زنى
كرد، و با آنها در اين رابطه به مجادله پرداخت!
اى
ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده و به طور قطع
عذاب الهى به سراغ آنها مىآيد و برگشت ندارد.
با اين كه
قوم لوط آلودهترين و كثيفترين و ناپاكترين اقوام و ملل پيشينيان بودند، امّا
عطوفت و رأفت حضرت ابراهيم شامل حال آنها گشت، و آن حضرت حاضر شد براى اين مطلب از
آبروى خويش نزد پرودگار مايه بگذارد، و براى آنها در