اسم الکتاب : گفتار معصومين( ع) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 77
تغيير مىكرد
و حال او در نماز همچون حال بنده ذليل در برابر پادشاه بزرگ بود.
اعضاى بدنش
مىلرزيد و به گونهاى نماز مىخواند كه گويى آخرين نماز اوست و هرگز بعد از آن
زنده نمىماند».
شبى مشغول
نماز بود، يكى از پسرانش در كنارش به زمين افتاد و دستش شكست اهل خانه جيغ و فرياد
كشيدند، همسايهها آمدند و شكسته بند آوردند، آن كودك از شدت درد فرياد مىكشيد،
شكسته بند، دست او را بست، ولى امام سجّاد عليه السلام هيچ كدام از اين فريادها را
نشنيد، تا اينكه صبح آن شب متوجّه شد دست پسرش برگردنش آويزان است، فرمود: چه شده؟
ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساندند.
در مورد
ديگرى آن حضرت در حال سجده نماز بود، آتشسوزى در خانه رخ داد، حاضران فرياد
مىزدند:
«يَابْنَ
رَسولِ اللَّهِ النّارُ النّارُ
؛ اى پسر
رسول خدا آتش! آتش!».
آن حضرت سرش
را بلند نكرد تا اينكه آتش خاموش گرديد. پس از سجده به آن حضرت گفته شده چه چيز تو
را از آتش سوزى باز داشت؟ فرمود:
«الْهَتْنى
عَنْها النّارُ الْكُبْرى
؛ آتش عظيم
دوزخ، مرا از اين آتش سوزى سرگرم و غافل ساخت». [1]