اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 73
«يجوز النظر الى تمام البدن»
و يا
«يجوز النظر الى محاسنها»
، محاسن مرأة تمام بدن اوست.
قول سوّم: نگاه كردن به محاسن و وجه جايز است.
مرحوم شيخ در نهايه مىفرمايد:
و ينظر الى محاسنها: يدها وجهها و يجوز ان ينظر الى مشيها و جسدها من فوق
ثيابها. [1]
قول چهارم: نگاه كردن به موها و محاسن جايز است.
مرحوم سبزوارى در كفايه، و صاحب مدارك، صاحب حدائق و صاحب رياض به آن قائل
شدهاند مرحوم صاحب جواهر [2] بعد از نقل اقوال مىفرمايد: نگاه كردن به مو و محاسن زنى
كه قصد ازدواج با او را دارد جايز است كانّ صورت و كفّين مسلّم است و شعر و محاسن
را اضافه كردهاند.
51 ادامه مسئله 28 ..... 3/ 11/ 79
ادلّه:
امّا اينكه مقدار جواز از نظر منحصر به وجه و كفّين (قول اوّل) باشد قطعاً
درست نيست چون طبق مبناى ما «يجوز النظر الى الوجه و الكفّين مع الشرطين» و وقتى
براى همه جايز است تخصيص به «مَن اراد نكاح امرأةٍ» لغو است.
دليلى بر قول دوّم هم نداريم مخصوصاً اگر من وراء الثياب هم نباشد چون اين امر
غير متعارفى است خصوصاً كه اطلاقات منصرف است به متعارف، پس اين دو قول كنار
مىرود.
بهتر است سراغ احاديث باب برويم و ببينم مذكور در احاديث باب چيست؟
عناوينى كه در احاديث باب مذكور است عنوان «وجه» و عنوان «معاصم» است كه ما
فوق زَنْد و مادون ذراع است و زند همان مفصل دست است و بالاتر از آن جاى سِوار
است، بعضى از احاديث هم عنوان «شَعر» و بعضى ديگر عنوان «محاسن» داشت و تعدادى از
احاديث هم مطلق بود.
در اينجا بايد اسناد روايات را بررسى كنيم چون احاديث متضافر نيستند.
وجه مسلم و واضح است، معاصم در يك حديث معتبر آمده و پيداست كه اگر نظر معاصم
جايز باشد معلوم مىشود كه نظر به كفّان هم جايز است، و امّا محاسن در چند روايت [3] آمده است كه
سند حديث هشت بد نيست چون «غياث بن ابراهيم» دارد كه توثيق شده است، قبل از او هم
افراد معتبرى هستند، سند شيخ هم به «احمد بن محمد بن عيسى» ظاهراً معتبر است، پس
بعيد نيست كه اين حديث را معتبر بدانيم و حدّ اقل اين است كه متضافر هم هست (اگر
لااقل سه روايت در يك كتاب معتبر باشد و خلاف مشهور هم نباشد، متضافر است و ما آن
را معتبر مىدانيم).
معناى «محاسن» چيست؟ چيزى كه از معناى محاسن به ذهن متبادر مىشود «مواضع
الزينة» است كه قدر متيقّن وجه، موها، گلو و مقدارى از بالاى سينه، مچ دستها و
شايد قسمتى از ساق پا را هم شامل شود. امّا اينكه صاحب جواهر مىفرمايد محاسن تمام
بدن را شامل مىشود وجهى ندارد چون هيچ وقت معمول نبوده كه جميع بدن ديده شود.
نتيجه: تا اينجا توانستيم وجه و كفين و معصم و مواضع زينت را داخل بدانيم،
شَعر هم روايت بالخصوص داشت [4] كه البتّه فرقى نمىكند كه روايت بالخصوص داشته باشد چون
داخل در محاسن است.
و امّا روايتى كه مىگفت «ترقّق له الثياب» [5] كجا را مىگويد؟
اين روايت را مرحوم صدوق از پدرش نقل مىكند:
* ... عن سعد، عن احمد بن محمّد، عن البزنطى، عن يونس بن يعقوب
(رجال حديث خوب است)
قال: قلت لأبى عبد اللَّه عليه السلام:
الرجل يريد أن يتزوّج المرأة يجوز له أن ينظر إليها؟
(اطلاق دارد آيا تمام بدن مراد است يا
منصرف است به متعارف؟)
قال: نعم و ترقّق له الثياب لانّه يريد أن يشتريها باغلى الثمن. [6]
در «ثوب رقيق» دو احتمال وجود دارد:
1- لباس بدن نما باشد.
2- لباسى باشد كه حجم بدن را نشان مىدهد به عبارت ديگر لباس مثل جَلباب نيست
امّا گاهى پيراهنى مىپوشد كه حجم بدن را نمايان مىكند كه به اين هم ثوب رقيق
مىگويند ولى حاكى ما وراء نيست و چيزى از آن ديده نمىشود.
مراد از «ترقّق له الثياب» كدام است؟ بعضى مىگويند معنى اوّل مراد است.