اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 29
را مىپوشاند، ولى در عرف خمار به معنى چيزى است كه سر زن را مىپوشاند مانند
مقنعه، به تعبير ديگر همان روسرى فارسى است، و امّا «جيوب» به معنى يقه پيراهن است
و چون روى سينه افتاده بالاى سينه را هم گاهى به واسطه مقارنت جيب مىگويند.
«وَ لْيَضْرِبْنَ
...» به چه معناست؟ مرحوم طبرسى در مجمع البيان در
ذيل آيه مىگويد كه اشاره به وضعى است كه در صدر اسلام و در جاهليّت در بين زنان
رايج شده بود كه دو طرف خمار را به پشت سر مىانداختند كه در نتيجه مقدارى از سينه
و گلو و گوشها و گوشوارهها (همان بىحجابى زمان جاهليّت)، نمايان مىشد قرآن
فرمود گوشههاى خمار را روى سينه بيندازيد و گلو و سينه را بپوشانيد.
مجمع البيان مىگويد:
خمار: و هو غطاء، رأس المرأة المنسدل على جيبها (روى سينه افتاده) أمِرْنَ
بالقاء المقانع على صدورهنّ تغطيةً لِنُحُورهنّ (گلو) فقد قيل: انهنّ كنّ يلقين
مقانعهنّ على ظهورهنّ فتبدوا صدورهنّ و كُنِى عن الصدور بالجيوب لأنّها ملبوسةٌ
عليها. [1]
از اين قسمت از آيه استفاده مىشود كه پوشاندن صورت لازم نيست چون اگر لازم
بود بايد آيه مىگفت: «وجوههنّ و جيوبهنّ» چرا كه ابتدا صورت نمايان مىشود و اگر
استتار وجه واجب بود اولى اين بود كه اوّل وجه را بگويد بعد سينه را، و حال آنكه
نگفته است، پس آيه به روشنى بر عدم وجوب ستر وجه دلالت مىكند.
علاوه بر اين خمار چيزى است كه دلالت مىكند بر آشكار بودن صورت، چون خمار غير
از نقاب است خمار يعنى چيزى كه يستر به المرأة رأسها لا وجهَها پس معلوم مىشود كه
پوشاندن وجه لازم نيست، و مسأله از نظر آيات تمام است.
در اينجا خواستهاند كه با آياتى براى اين آيه معارض درست كنند كه بعداً بيان
كرده و جواب مىدهيم.
4- رواياتى كه ارتباطى با تفسير آيه ندارد:
اين روايات با صراحت يا دلالت التزامى مىگويد كه وجه و كفّين استثنا است.
طايفه اوّل: رواياتى كه با صراحت وجه و كفين را استثنا مىكند:
* ... عن مَرْوَك بن عبيد، عن بعض أصحابنا عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال:
قلت له: ما يَحِلُّ للرجل أَنْ يرى من المرأة إذا لم يكن محرماً؟ قال الوجه و
الكفّان و القدمان [2]
(پشت پا و كف پا تا ساق).
از نظر دلالت: روايت خوبى است چون سؤال از حجاب نيست بلكه از نظر و نگاه كردن
سؤال مىكند.
از نظر سند: رجال سند خوب است ولى تعبير «عن بعض اصحابنا» آن را مرسله كرده
است. «مَرْوَك» «صالح» است. مرحوم كشّى از «ابن فضال» نقل مىكند كه مىگويد:
ثقةٌ، شيخٌ، صدوق، و در كتب ما حدود سى و سه روايت از او نقل كردهاند. بقيه روات
هم ثقه هستند.
* ... عن على بن سُوَيد قال: قلت لأبي الحسن
(موسى بن جعفر عليه السلام)
انّى مبتلى بالنّظر إلى مرأة الجميلة
(به حسب شغلش با زنان سرو كار دارد و
از كلمه «مبتلى» معلوم مىشود كه ناراحت بوده و راه حل مىخواسته)
فُيُعجِبنُى النظر إليها
(با ديدن آنها لذت مىبرم با اين كه
نگاه تلذّذ و ريبه ندارم)
فقال: يا على لا بأس إذا عرف اللّه من نيّتك الصدق .... [3]
19 ادامه مسئله 18 ..... 20/ 7/ 78
* ما رواه عمرو بن شمر عن أبي جعفر عليه السلام
(امام باقر)
عن جابر بن عبد اللّه الانصارى قال: خرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله يريد
فاطمه عليها السلام و انا معه فلمّا انتهينا إلى الباب وضع يده عليه فدفعه ثمّ
قال: السلام عليكم فقالت فاطمه عليها السلام: و عليك السلام يا رسول الله صلى الله
عليه و آله قال صلى الله عليه و آله: أدخُلُ؟
قالت: ادْخُلُ يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله، قال صلى الله عليه و آله:
أدخُلُ و من معى؟ قالت: لَيْسَ علىّ قناع، فقال صلى الله عليه و آله: يا فاطمة،
خُذي فضل مَلْحَفَتِكَ فَقَنِّعي به رأسك ففعلتْ. ثمّ قال صلى الله عليه و آله:
السلام عليكِ فقالت: و عليك السّلام يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله، قال:
أدخُلُ؟ قالت: نعم يا رسول اللّه قال: أنا و من معى؟ قالت:
و مَنْ معك، قال جابر: فدخل رسول اللّه صلى الله عليه و آله و دخلتُ و إذا وجه
فاطمة أَصْفَر
(زرد بود)
كانّه بَطنُ جرادة
(شكم ملخ) [از اينجا معلوم مىشود كه
صورت حضرت زهرا عليها السلام باز بوده و جابر هم نگاه كرده است]
فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما لى أرى وجهك اصفر؟ قالت يا رسول
اللّه صلى الله عليه و آله: الجوع، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله اللهم مشبع
الجوعة و دافع الضيْعة، اشْبِع فاطمة بنتَ محمّد قال جابر: فو اللّه لَنَظَرْتُ
إلى الدم ينحدر من قُصاصها حتّى عاد وجهها احْمَر فما جاعت بعد ذلك اليوم. [4]