1- از
باقيمانده طينت آدم و گل او حوّا آفريده شد (من فضل طينت آدم).
2- از نوع و
جنس انسان همسرانى آفريد.
فلسفه
چهارم: نكاح سبب سلامت جامعه انسانى است
و اگر نكاح
برچيده شود ناراحتىهاى اجتماعى فراوانى جامعه را فرا مىگيرد چون شخص عَزَب
مسئوليت اجتماعى نمىپذيرد و اگر جنايتى و كارى كرد مىتواند جاى ديگرى برود، پس
كسى كه ازدواج كرده يك علقه و رابطهاى ايجاد كرده و ناچار است كه مراقبت كند و
كارى نكند كه زن و بچهاش ناراحت شوند، لذا بسيارى از مؤسّسات در استخدام شرط
مىكنند كه شخص متأهّل باشد. پس ازدواج به عنوان يك وسيله پيشگيرى از تخلّفات
اجتماعى و جنايات و سرقتها مؤثر است نه به عنوان علّت تامّه.
روايات
متعدّدى در اين زمينه وجود دارد:
* ... روى
أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله قال: أكثر أهل النّار العزّاب.
[2]
چرا اكثر أهل
نار عزّاب هستند؟
چون عزب
احساس مسئوليّتش كم است بنابراين مرتكب گناه و جنايت مىشود.
* ... قال
رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما من شابٍّ تزوّج في حداثة سنّه، إلّا عجّ
(ناله مىزند)
شيطانه: يا
ويله عصم منّى ثلثى دينه، فليتّق اللّه العبد في الثلث الباقى.
[3]
سؤال: در
بعضى از روايات تعبير به «نصف دين» بود ولى در اينجا مىفرمايد «دو ثلث دين» خود
را حفظ مىكند آيا اينها با هم تعارض دارند؟
ممكن است كه
تعدّد تعبير، به جهت اختلاف قوّه شهويّه افراد باشد، ولى قدر مسلّم يك قسمت عمده
دين خود را با ازدواج حفظ مىكند و بيمه مىشود، و ممكن است كه به جهت حداثت سنّ
باشد، چون در اين سن قدرت شهوت بيشتر است و با ازدواج دو سوّم دين خود را حفظ
مىكند.
* جامع
الاخبار: عن النّبى صلى الله عليه و آله أنّه قال: شراركم عزّابكم، و العزّاب
أخوان الشياطين. و قال صلى الله عليه و آله خيار امّتى المتأهّلون، و شرار امّتى
العزّاب. [4]
همه اين
تعابير اشاره دارد كه اگر ازدواج كند بسيارى از گناهان را انجام نمىدهد، از اين
روايات مىتوان استفاده كرد كه ازدواج سبب سلامت جامعه انسانى است.
فلسفه
پنجم: نكاح سبب تقويت فعاليّتهاى اقتصادى و نشاط مالى است
و رواياتى به
اين مضمون داريم:
* ... فقال
أبو عبد اللّه عليه السلام: هو حقّ ثمّ قال: الرّزق مع النّساء و العيال.. [5]
* ... قال
رسول اللّه صلى الله عليه و آله لاحد من اصحابه و هو زيد بن ثابت:
انسان
مادامىكه فقط مسئوليت خودش را بر دوش دارد، با خود رودربايستى ندارد و ممكن است
تلاش لازم را نكند در عين اينكه خداوند نيروى زيادى در وجود او نهاده است. در حالت
عادى نيروى عادى شخص به كار مىافتد ولى در شدايد است كه استعدادهاى نهفته او بسيج
مىشوند، پس وقتى ازدواج كرد تمام نيروهاى خود را به كار مىگيرد كه مبدأ بازدهى
اقتصادى فراوانى مىشود و به همين جهت بسيارى از انسانها قبل از ازدواج تنبل
هستند، ولى وقتى مشكلات زندگى به دوش آنها افتاد، بيشتر فعاليّت مىكنند و صاحب
مال و اموال مىشوند.
تحليل
معنوى:
اين كه قرآن
مىفرمايد: «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» ممكن است دو
تفسير داشته باشد، يكى اين كه از راه اسباب خفيّه و من حيث لا يحتسب به او فضل و
احسان نمايد و ديگر اين كه ممكن است خدا از طريق اسباب به انسان چيزى بدهد يعنى
خداست كه اين نيروها را در درون انسان قرار داده و اوست