اسم الکتاب : فيلسوف نماها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 207
لازم باشد آن كانديدايى كه (4499) رأى دارد انتخاب نمىشود ولى همين كه يك رأى
اضافه شد، تبديل كميت به كيفيت صورت مىگيرد و كانديدا به نمايندگى مىرسد!
در نشريه «ماترياليسم دياليكتيك» مجله دنيا براى اين موضوع نيز دست به دامن
مثالهايى زدهاند از جمله اينكه، بسيارى از سموم به مقدار كم نافع است، ولى مقدار
زياد آن كشنده مىباشد يا يك لاستيك را وقتى بكشند تا مدتى دراز مىشود ولى يكجا
مىرسد كه يك مرتبه پاره مىشود! ..
خوب فكر كنيد آيا فقط با چند مثال پيش پا افتاده مىتوان يك اصل كلى فلسفى را
اثبات كرد؟ آيا اين طرز جهانبينى، كسى را به واقع مىرساند؟! صرفنظر از اين جهت
بياييم با يك نظر دقيق اصل مدعا را بررسى كنيم:
***
انتقاد و بررسى قانون جهش
1- قبل از هر چيز مىبينيم عنوان اين قانون يعنى: «تبديل كميت به كيفيت» يك
مطلب بى معناست، زيرا مىدانيم حقيقت «تبديل» اين است كه موضوعى صورت خود را از
دست داده و به صورت جديدى درآيد اين موضوع در تمام مثالهايى كه به آن استدلال
كردهاند يافت نمىشود بلكه در آن موارد، تراكم كميت به حدى مىرسد كه كيفيتى را
همراه دارد يعنى كميت درجاى خودش ثابت است منتها در بعضى مراحل با كيفيت خاصى توأم
مىشود مثلًا در مورد يخ بستن آب، آن درجه مخصوص از «حرارت» هيچگاه تبديل به
كيفيت «انجماد» نمىشود، بلكه آن درجه همچنان به حالت خود باقى است (يعنى درجه
حرارت يخ همان صفر است) ولى كيفيت معينى را در اين مرحله خاص همراه دارد.
در مثال وكالت هرگز كميت (4500) تبديل به نمايندگى نمىشود بلكه اين عدد آرا
در جاى خود ثابت است منتها كيفيت خاصى را همراه دارد.
در مثال سم، نيز مقدار زياد آن هيچ وقت كميت خود را از دست نمىدهد اگرچه
كيفيت مهلك بودن را در حد معينى دارد.
اساساً اين سخن با قوانين علمى امروز كاملًا مخالفت دارد زيرا قانون بقاى
«ماده، انرژى» به ما مىگويد:
كميت «ماده، انرژى» همواره ثابت است، يعنى ممكن است كميتى از ماده به كميتى از
انرژى تبديل شود و يا بالعكس (البتّه نرخ تبديل اين دو كميت به يكديگر در هر حال
معين است) ولى هرگز كميتى از ماده به كيفيتى تبديل نخواهد شد.
خلاصه: مبادله ميان دو كميت است نه كميت و كيفيت! اين همان علمى است كه آقايان
خود را طرفدار آن مىدانند ولى اصول آنها را محكوم مىكند.
2- موضوع قابل توجه ديگر اين كه اگر بخاطرتان باشد اين آقايان در بحثهاى سابق
دست از سر مثال «تخم و جوجه و سيب» و امثال آن، بر نمىداشتند و دائماً براى قانون
تحول و نفوذ ضدين، آنها را به رخ ما مىكشيدند ولى همين طور كه ملاحظه مىكنيد در
اينجا آن را به كلى فراموش كرده و مثالهاى تازهاى
اسم الکتاب : فيلسوف نماها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 207