اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 419
قيس بن اشعث گفت: آيا نمىخواهى زير پرچم پسر عمويت (يزيد) درآيى! چرا كه به
آنچه كه دوست دارى مىرسى و از آنان بدى نخواهى ديد!
امام حسين عليه السلام فرمود:
«أَنْتَ أَخُو أَخيكَ
[محمّد بن الاشعث
] أَتُريدُ أَنْ يَطْلُبَكَ بَنُو هاشِمٍ
بِأَكْثَرَ مِنْ دَمِ مُسْلِمِ بْنِ عَقيلٍ؟! لا وَاللَّهِ لا أُعْطيهِمْ بِيَدي
إِعطاءَ الذَّليلِ، وَ لا اقِرُّ اقْرارَ الْعَبيدِ!
؛ تو برادر همان برادرى (تو همانند برادرت محمّد بن اشعث هستى كه مسلم را در
كوفه به شهادت رساند) آيا مىخواهى بنى هاشم، بيشتر از خونبهاى مسلم بن عقيل را از
تو طلب كنند؟ نه! به خدا سوگند دستم را همانند افراد ذليل و
پست در دست آنان نخواهم گذاشت ومانند بردگان نيز تسليم نخواهم شد. (يا فرار نخواهم
كرد)».
آنگاه ادامه داد:
«عِبادَاللَّهِ!
؛ اى بندگان خدا!» « «وَ أَعُوذُ بِرَبِّى
وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»؛ من به
پروردگار خود و پروردگا شما پناه مىبرم از اينكه مرا متّهم كنيد». [1] و نيز افزود: « «أعُوذُ بِرَبِّى وَرَبِّكُمْ مِّنْ كُلِ مُتَكَبِّرٍ
لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ»؛ من به
پروردگارم و پروردگار شما پناه مىبرم از هر متكبّرى كه به روز حساب ايمان
نمىآورد». [2]
آنگاه مركب خود را خواباند و به «عقبة بن سمعان» فرمود تا زانوان مركب را
ببندد (اشاره به اين كه من آغازگر جنگ نيستم) و آنان آهنگ حمله كردند. [3]
***
اين رساترين و گوياترين اتمام حجّت
امام عليه السلام در روز عاشورا بود كه همه گفتنىها را گفت، تا در تاريخ ثبت گردد
و به گوش همگان برسد.