اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 327
امام عليه السلام بعد از خوددارى و استنكاف از بيعت با يزيد و در واقع اعلان
جنگ به حكومت بنى اميّه، همان تفالههاى دوران جاهليّت عرب، ناگزير از سفر به سوى
كوفه بود، زيرا نفوذ بنى اميه در مدينه كه در دوران حكومت عثمان به اوج خود رسيده
بود، هنوز در ميان افراد سرشناس و متنفّذ مدينه زياد بود، و مكّه نيز به عنوان حرم
امن خدا بايد از هرگونه درگيرى بركنار باشد.
در حالى كه كوفه مركز شيعيان و علاقهمندان اهل بيت عليهم السلام بود و اگر
اختلاف و پراكندگى و ترس و بزدلى را از خود دور مىكردند ساقط كردن حكومت يزيد و
يزيديان منفور براى آنان كار مشكلى نبود.
به هر حال امام عليه السلام بعد از مخالفت علنى با بيعت و به طور كل با حكومت
يزيد و آل ابى سفيان ناچار از اين سفر بود.
24. اگر در دنيا هيچ پناهگاهى نداشته باشم، با يزيد بيعت نخواهم كرد!
امام عليه السلام هنگام صبح به خانه بازگشت. برادرش محمّد حنفيّه به نزد وى
آمد و عرض كرد: «برادرم! تو محبوبترين و عزيزترين مردم نزد من هستى. به خدا سوگند!
من از خيرخواهى در حقّ كسى دريغ نمىكنم، تو از همه به خيرخواهى من سزاوارترى.
زيرا من و تو از يك ريشهايم و تو جان و روح و چشم و بزرگ اهل بيت من هستى، و
پيروى تو بر من واجب است. چرا كه خداوند تو را بر من شرافت بخشيد. و تو را از
بزرگان اهل بهشت قرار داده است».
محمّد حنفيّه در ادامه افزود:
«به مكّه برو، اگر آنجا براى تو امن
بود پس در آنجا بمان؛ و اگر چنين نبود به سوى يمن رهسپار شو. كه آنان ياران جدّ و
پدر تواند. آنان مهربانترين و با محبّتترين و مهماننوازترين مردماند. اگر آنجا
براى تو امن بود كه مىمانى و گرنه به شن زارها و شكاف كوهها رفته! و از شهرى به
شهر ديگر كوچ كن! تا ببينى كار اين مردم به كجا
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 327