؛ به خدا سوگند! من از او (يزيد) به خلافت سزاوارترم؛ چرا كه پدرم از پدرش و
جدّم از جدّش و مادرم از مادرش بهتر است و خودم نيز از او بهترم!». [2]
از اين كلمات صريح، به خوبى روشن مىشود كه امام حسين عليه السلام در آن زمان
فقط خود را شايسته خلافت مىدانست و معتقد بود شخصى همانند او- با آن عظمت
خانوادگى و معنوى- بايد زمام امور مسلمين را به دست گيرد.
تلاش امام حسين عليه السلام براى تشكيل حكومت اسلامى در زمان يزيد
پس از مرگ معاويه و به خلافت رسيدن يزيد، شرايط براى مبارزه با ستمگران و
تشكيل حكومت اسلامى- بيش از زمان گذشته- فراهم شده بود و آن حضرت در اين مسير
اقداماتى را در پيش گرفت:
الف) ترك بيعت با يزيد (و اعلام عدم شايستگى او براى خلافت)
با توجّه به اين كه امام حسين عليه السلام يزيد را هرگز شايسته اين جايگاه
رفيع نمىدانست و خود را به حق شايستهترين فرد براى امر خلافت مىديد، با يزيد
بيعت نكرد و حكومت او را به رسميّت نشناخت.
از اين رو، هنگامى كه خبر مرگ معاويه به مدينه رسيد و آن حضرت توسّط والى