responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شان نزول آيات قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 359

(4) ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللَّائِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ‌بِأَفْواهِكُمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ‌

خداوند براى هيچ كس دو دل در درونش نيافريده؛ و هرگز همسرانتان را كه مورد «ظهار» قرار مى‌دهيد مادران شما قرار نداده؛ و (نيز) فرزندخوانده‌هاى شما را فرزندحقيقى شما قرار نداده است؛ اين سخن شماست كه به دهان خود مى‌گوئيد (سخنى باطل و بى‌پايه)؛ اما خداوند حق را مى‌گويد، و او به راه راست هدايت مى‌كند.

شأن نزول:

انسان يك قلب دارد

جمعى از مفسران، در شأن نزول اين قسمت از آيه، نوشته‌اند: در زمان جاهليت مردى بود به نام «جميل بن معمر» داراى حافظه بسيار قوى، او ادعا مى‌كرد: در درون وجود من «دو قلب»! است كه با هر كدام از آنها بهتر از محمّد صلى الله عليه و آله مى‌فهمد! لذا مشركان قريش او را «ذو القلبين»! (صاحب دو قلب) مى‌ناميدند.

در روز جنگ «بدر» كه مشركان فرار كردند، «جميل بن معمر» نيز در ميان آنها بود، «ابوسفيان» او را در حالى ديد كه، يك لنگه كفشش در پايش بود و لنگه ديگر را به دست گرفته بود و فرار مى‌كرد.

«ابوسفيان» به او گفت: چه خبر؟!

گفت: لشكر فرار كرد.

گفت: پس چرا لنگه كفشى را در دست دارى و ديگرى را در پا؟!

جميل بن معمر گفت: به راستى متوجه نبودم، گمان مى‌كردم هر دو لنگه در پاى من است (معلوم شد با آن همه ادعا چنان دست و پاى خود را گم كرده كه به اندازه يك قلب هم چيزى نمى‌فهمد، البته منظور از قلب، در اين موارد عقل است). [1]


[1] «مجمع‌البيان»، ذيل آيه؛ «بحار الانوار»، ج 16، ص 179، و ج 22، ص 50؛ «قرطبى»، ج 14، ص 116.

اسم الکتاب : شان نزول آيات قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 359
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست