اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 399
و سؤال از كارهاى خداوند مساوى فسق است، و سؤالكننده فاسق است. بنابراين
تعليل افعال و احكام الهى آشكارا باطل است». [1]
نقد و بررسى:
«ابن حزم» در استدلال خود راه خطا و مغالطه را پيموده و در معناى آيه ذكر شده و
آيات مشابه ديگر گرفتار تحريف معنوى گشته و سؤال از اسرار و علل احكام شرعى را كه
براى فهميدن و فرا گرفتن و بر مبناى طلب فهم صورت مىگيرد، با سؤالى كه درباره
فعلى از افعال خداوند يا قولى از اقوال او يا حكمى از احكام او به عنوان اعتراض،
انكار، تمسخر و استهزا صورت مىگيرد (نظير سؤالى كه در آيه 31 سوره مدّثر وارد
شده: «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا») اشتباه كرده است.
در حالى كه ميان اين دو فرق واضح وجود دارد، چرا كه اگر سؤال از روى ايمان
كامل به خداوند و صفات كمال و عدل و مخصوصاً حكمت او صادر گردد و انگيزه سؤال
آگاهى يافتن و ياد گرفتن و بصيرت بيشتر به حكمت خداوند در جهان تكوين و تشريع و
تدبير او باشد، سؤال مشروعى است و اشكالى ندارد. و چنين سؤالى از سوى نيكان و
صالحان و برگزيدگان خداوند نيز صادر شده است و در قرآن نمونههاى فراوانى از اين
قسم ديده مىشود.
قرآن درباره سؤال ابراهيم خليل از خداوند مىفرمايد:
« «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى»؛ پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىكنى». [2]
و سؤال خود را به تحصيل اطمينان بيشتر تعليل مىكند و «ليطمئنّ قلبي» مىگويد.
درباره حضرت زكريا مىخوانيم:
« «قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ
الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ»؛ (عرض كرد:)
پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد در حالى كه پيرى به سراغ من آمده و
همسرم نازاست؟». [3]
درباره حضرت مريم مىخوانيم:
« «قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ
يَمْسَسْنِي بَشَرٌ»؛ (گفت:) پروردگارا! چگونه
ممكن است فرزندى براى من باشد در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است؟». [4] بديهى است اين
سؤالات جنبه اعتراض بر كار خدا ندارد؛ بلكه براى فهم حكمت افعال اوست.
بنابراين آنچه مذموم و غير مشروع است، سؤالى است كه به عنوان اعتراض و انكار و
يا استهزا باشد و آيه: «لا يُسْئَلُ عَمَّا
يَفْعَلُ» ناظر به اين قسم است. [5]
***
ب) دليلى عقلى
اشاعره بر مدّعاى خود به چند دليل عقلى نيز استدلال كردهاند: