اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 147
بيش از پيش حكمفرما شد و (شديدتر و گستردهتر از دوره قبل) به نقل آنچه كه از
گذشتگان به جاى مانده بود، اكتفا گرديد و حدّ اكثر، گاه براى كتب گذشتگان شرحى
نوشته مىشد، يا تلخيص مىگرديد. [1]
هر چند در اين دوره، برخى از علما كتابهايى را در فقه تدوين كردند، ولى نسبت
به گستردگى كشور اسلامى و جمعيّت مسلمين و همچنين طول اين دوره (حدود 6 قرن)،
بسيار اندك است. [2]
برخى از فقهاى دوره چهارم:
1. عزّ بن عبد السلام (م 660).
2. عبد الوهّاب على بن كافى (م 771).
3. تقى الدّين أبو الحسن على بن قاضى (م 756).
4. احمد بن على بن حجر عسقلانى (م 852).
5. جلال الدّين سيوطى (م 911).
6. شيخ الاسلام أبو يحيى زكريا بن محمّد انصارى (م 926).
7. احمد بن محمّد بن على بن حجر هيتمى (م 974).
استاد «مصطفى زرقا» درباره اين دوره مىنويسد:
«در اين عصر، تفكّر تقليدى بسته،
حكمفرما بود و علما به جاى پىجويى علل و مقاصد شريعت در فقه، به صرف حفظ و قبول
آنچه در كتابهاى فقهى آمده بود، اكتفا مىكردند و در اواخر اين دوره، تفكّر
عاميانه جاى انديشههاى علمى را- نزد بسيارى از فقها- گرفته بود». [3]
ويژگى دوره چهارم:
تنها ويژگى اين دوره، حكومت تفكّر تقليدى بود. در نتيجه، در اين دوره،
كتابهاى رسمى فتوايى زياد شد و همين كتابها، پيوسته از مهمترين مراجع فقهى به
شمار مىآمد. برخى از محقّقان نام تعدادى از اين فتاواى رسمى را چنين ذكر
كردهاند:
«فتاواى تاتارخانيه، بزازيه، ظهيريه،
هنديه، خيريه، زينيّه» و مانند آن؛ فتاواى خانيه، متعلق به قاضى خان، حسن بن منصور
(م 592) بود و فتاواى بزازيه، به حافظ الدّين محمّد، معروف به ابن بزاز (م 827)
تعلّق داشت و فتاواى زينيّه، از ابن نجيم، زين العابدين مصرى، از بزرگان فقهاى
حنفى بود.
[1]. ر. ك: تاريخ الفقه الاسلامى، ص 99 و 104؛ المدخل الفقهى العام، ج 1، ص 186؛ تاريخ التشريع الاسلامى، خضرى بك، ص 226- 225.
[2]. در حالى كه اين دوران عصر ركود
فقه اهل سنّت است، ولى همانگونه كه در تشريح دورههاى فقه اهل بيت عليهم السلام
گذشت اواخر قرن ششم تا قرن يازدهم؛ (يعنى تا شروع عصر سيطره اخباريون) دوره طلايى
فقه اهل بيت عليهم السلام به شمار مىآيد و اين دوران شاهد ظهور فقهايى همچون ابن
ادريس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676)؛ علّامه حلّى (م 726)؛ فخر المحقّقين (م
771)؛ شهيد اوّل (م 786)؛ محقّق كركى (م 940)؛ شهيد ثانى (م 966) و محقّق اردبيلى
(م 993) و ديگر بزرگان- با دهها آثار ارزشمند فقهى- بود. در واقع در اين چند قرن
فقه اهل بيت عليهم السلام و فقه اهل سنّت دو حركت متعاكس داشتند؛ فقه اهل بيت
عليهم السلام رو به رشد و بالندگى و فقه اهل سنّت رو به ركود و خمودى نهاد و شايد
يكى از ادلّه آن، بروز جنگهاى صليبى و به دنبال آن فتنه مغول بود و با توجّه به
اينكه فقهاى اهل سنّت مورد حمايت حكومتها بودند و حكومتهاى اين دوران تحت فشار
جنگهاى سنگين مزبور قرار داشتند نمىتوانستند حمايتهاى كافى از فقهاى خود داشته
باشند و بستر مناسبى را براى رشد فقهى آنان فراهم آورند.