در روايات آمده است كه «طلحه و زبير» مدّتى بعد از بيعت با «على» (ع) به خدمتش
آمدند و براى رفتن به «عمره» از آن حضرت اجازه گرفتند. امام (ع) كه آثار نفاق و
پيمانشكنى را در آنان مىديد، بار ديگر از آنها پيمان وفادارى و بيعت گرفت، ولى
همان گونه كه مىدانيم به پيمان خود وفادار نماندند و آتش «جنگ جمل» را روشن كردند
كه در آن آتش، بيش از ده هزار نفر از مسلمين سوختند و بىشك گروه زياد ديگرى در
اين توطئه سهيم و شريك بودند و با اين كه بيعت كرده بودند در صدد پيمانشكنى بر
آمدند و مخاطب «على» (ع) همين گروهند.
«ابن ابى الحديد» در يكى از كلمات خود
نقل مىكند كه: «على» (ع) در آن روزى كه «زبير» با او بيعت كرد فرمود: «من از اين
بيم دارم كه تو پيمان خود را بشكنى و با اين بيعت مخالفت كنى!» عرض كرد: «بيم
نداشته باش چنين چيزى تا ابد از من سر نمىزند!» امام (ع) فرمود: «خداوند گواه و
شاهد من بر اين موضوع باشد»؟ عرض كرد: «آرى» پس از چند روز «طلحه و زبير» خدمت
امير مؤمنان (ع) آمدند و عرض كردند: «تو مىدانى در زمان حكومت «عثمان» چه اندازه
به ما جفا شد! و مىدانى او همواره طرفدار «بنى اميّه» بود اكنون كه خداوند خلافت
را به تو سپرده است، بعضى از اين فرمانداريها را در اختيار ما بگذار»! امام (ع)
فرمود: «به قسمت الهى راضى باشيد تا من در اين باره فكر كنم و بدانيد من كسى را در
اين امانت شريك نمىكنم مگر اين كه از ديانت و امانت او راضى و مطمئن باشم ...».
آنها از نزد حضرت بيرون آمدند در حالى كه يأس از رسيدن به مقام، آنها را فرا گرفته
بود و چيزى نگذشت كه اجازه براى «عمره» گرفتند.
[1] «اتوسّمكم» از ماده «وسم» (بر وزن
رسم) به معنى اثر و علامت است و اين جمله اشاره به اين است كه من آثار پيمانشكنى
را از آغاز در شما مىديدم.