اسم الکتاب : اخلاق در قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 395
بهرهمند نباشد (فرشتگانى كه قدرت تدبير و تصرّف در جهان هستى به اذن اللَّه
دارند.)» [1]
از اين سخن مىتوان چنين نتيجه گرفت كه رابطه معنوى با اين انسانهاى كامل
مىتواند سبب نفوذ و تصرّف آنان در انسانها آماده گردد؛ و تدريجاً آنها را از
رذائل اخلاقى دور كرده و به فضائل و كمالات نزديك سازد.
سوءِ استفادهها
هميشه و در هر عصر و زمان و در ميان هر قوم و ملّتى، از مفاهيم صحيح و سازنده
سوء استفادههائى شده است؛ ولى هرگز اين بهرهگيريهاى نادرست لطمهاى به صحّت و
قداست اصل مطلب نمىزند.
مسأله رهبرى اخلاقى و لزوم استفاده از اساتيد عمومى و خصوصى براى بهتر پيمودن
راه تهذيب نفس و سير و سلوك الى اللَّه نيز از اين قاعده كلّى مستثنا نبوده است.
گروهى از صوفيّه خود را به عنوان «مرشد»، «شيخ»، «پير طريقت» و «قطب» عنوان
كرده و افراد را به پيروى بىقيد و شرط از خود دعوت مىكنند، و تا آنجا پيش
رفتهاند كه گفتهاند اگر از پير طريقت كارهايى كه بر خلاف شرع ببينى زنهار، كه
خرده نگيرى، چرا كه با روح تسليم در برابر او مخالفت دارد!
«غزّالى» كه تمايل او به صوفيّه از
كلماتش در فصول مختلف كتاب «احياء العلوم» نمايان است، و فرق صوفيّه او را از
بزرگان خويش مىشمارند، در فصل 51 از جلد پنجم احياء العلوم، در باب پنجم، چنين
مىگويد:
«ادب مريدان، در برابر شيوخ خود در
نزد صوفيّه از مهمترين آداب است؛ مريد در برابر شيخ بايد مسلوب الاختيار! باشد و
در جان و مال خويش جز به فرمان او تصرّف نكند .... بهترين ادب مريد در برابر شيخ،
سكوت و خمود و جمود است؛ تا اين كه شيخ خودش آنچه را از كردار و رفتار صلاح
مىداند به او پيشنهاد كند ... هرگاه كار خلافى از شيخ ببيند و مطلب بر او مشكل
شود، به ياد داستان موسى و خضر بيفتد كه خضر اعمالى