اسم الکتاب : حكمت نامه امام حسين المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 295
7/ 5 نامههاى امام و معاويه به يكديگر
248. أنساب الأشراف: معاويه به امام حسين عليه السلام نوشت: امّا بعد، خبر كارهايى از تو به من رسيده كه آنها را از تو بعيد مىدانم. اگر آن خبرها درست باشد، با تو بر آنها موافقت نمىكنم. به جانم سوگند، كسى كه به پيمان خود و عهد و ميثاق الهى وفا كند، سزاوار وفاست؛ و اگر آنها درست نباشند، تو در ميان مردم، بيشترين سهم را از اين دارى و به بهره خود مىآغازى و به عهد خدا وفا مىكنى. مرا به قطع پيوند و بدى با خود، وادار مكن. اگر مرا انكار كنى، انكارت مىكنم و اگر به من نيرنگ بزنى، به تو نيرنگ مىزنم. از شكستن اجتماع اين امّت و بازگرداندن آنها به فتنه بپرهيز. تو مردم را تجربه كرده و آزمودهاى و پدرت از تو برتر بود، و نظر كسانى كه به تو پناه مىآورند، بر او گِرد آمده بود و گمان نمىبرم آنچه براى پدرت نكردند، براى تو بكنند. پس به فكر خود و دينت باش و «كسانى كه يقين ندارند، تو را سبك نشمارند».
امام حسين عليه السلام در پاسخ معاويه نوشت: «امّا بعد، نامهات به من رسيد. نوشته بودى كه خبر كارهايى از من به تو رسيده كه دوست ندارى [گفته باشم] و اگر درست باشد، با من بر آنها موافقت نمىكنى، و جز خدا، به نيكىها ره نمىنمايد و به آنها موفّق نمىدارد. امّا سخنچينى انجام شده براى تو را چاپلوسان سخنچينِ تفرقهافكنِ ميان جماعت كردهاند. من، سرِ جنگ و مخالفت با تو را ندارم. سوگند به خدا، آن را وا نهادهام و من، از اين وا نهادن، از خدا مىترسم و گمان نمىكنم خداوند از اين كه دشمنى با تو را كنار گذاشتهام، و درباره تو و دوستان متجاوز ملحدت كه حزب ظالمان و دار و دسته شيطاناند، در برابر خدا، عذرى جز آنچه خود بپذيرد، ندارم.
آيا تو حجر بن عدى و يارانش را به ستم و تجاوز نكشتى؛ آنان كه نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعتها را دهشتناك مىشِمُردند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى در راه خدا نمىترسيدند؟ اين قتل را پس از امان دادن به آنها، با همه وثيقهها و سوگندهاى غليظ و شديد، انجام دادى.
آيا تو قاتل عمرو بن حَمِق، صحابى پيامبر خدا، نيستى كه عبادت، فرسودهاش كرده و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟
آيا تو زياد بن سميّه را كه بر بستر عبيد (برده ثقيف) زاده شده بود، پسر پدرت نخواندى، در حالى كه پيامبر خدا فرموده بود:" فرزند، متعلّق به بستر است و براى زناكار، سنگ است"؟ تو سنّت پيامبر خدا را وا نهادى و به عمد، با فرمان او مخالفت كردى و از سرِ تكذيب، هوس خود را دنبال كردى، بىآن كه رهنمودى از جانب خدا داشته باشى. سپس، زياد را بر كوفه و بصره مسلّط كردى تا دستان مسلمانان را قطع كند و چشمان آنان را با ميله داغ، بركَنَد و به شاخههاى نخل بياويزد. گويى تو از امّت نيستى و او هم از تو نيست كه پيامبر خدا فرمود:" هر كس بيگانهاى را جزء خاندان قومى حساب كند كه نسبش آن نيست، ملعون است".
آيا تو همان نيستى كه [زياد] ابن سميّه به تو نوشت: حَضْرَميان بر دين على هستند، و تو به او نوشتى: هر كس را كه بر دين على و انديشه اوست، بكُش، و او هم به فرمان تو، آنان را كُشت و مُثلِه كرد؟ دين على عليه السلام دين محمّد صلى الله عليه و آله است كه بر سرِ آن با پدرت مىجنگيد؛ كسى كه با بستن خود به [آيين] او، بر اين جايگاه نشستهاى و اگر او نبود، برترين شرف تو، زحمت ترتيب دادن دو سفر [زمستانى و تابستانى قريش] در طلب شراب بود.
گفتهاى: به خودت و دين و امّت بينديش و اجتماع و الفت امّت را نشكن و مردم را به فتنه باز نگردان. من، فتنهاى بزرگتر از فرمانروايى تو بر اين امّت نمىشناسم و براى خود و دينم، رأيى برتر از جهاد با تو نمىدانم. اگر جهاد كنم، مايه نزديكى من به پروردگارم است و اگر آن را وا گذارم، گناهى است كه از فراوانىِ تقصيرم در آن، از خدا مغفرت مىطلبم و از خدا مىخواهم كه به درستترين كار، موفّقم بدارد.
امّا زيان نيرنگ تو با من، بيش از هر كس ديگر، به خودت مىرسد؛ مانند همين كار تو با اين چند تنى كه آنان را كُشتى و مُثلهشان نمودى، با آن كه آنان، در صلح با تو بودند و نه با تو جنگيده و نه پيمانت را شكسته بودند و فقط، از چيزى ترسيدى كه اگر هم آنان را نمىكُشتى، پيش از اين مىمُردى يا آنان، پيش از رسيدن به آن مىمُردند.
پس، اى معاويه! قصاص را در پيش رو دارى. به حساب، يقين داشته باش و بدان كه خدا، نوشتهاى دارد كه هيچ كار كوچك و بزرگى نيست، جز آن كه آن را برشمرده است. خدا فراموش نمىكند دستگير كردنهايت را به خاطر بىاعتمادى و بدبينى، و كُشتن اوليا را به شُبهه و تهمت، و بيعت گرفتنت را از مردم براى پسرت، آن جوانِ نابخرد، شرابخوار و سگباز!
جز اين نمىدانم كه خود را تباه كردى و دينت را هلاك نمودى و امانتت را خوردى و مردمت را فريفتى و جايگاهى از آتش براى خود برگرفتى. پس «دور باد قوم ظالم از رحمت الهى»»!
اسم الکتاب : حكمت نامه امام حسين المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 295