اسم الکتاب : حكمت نامه لقمان المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 51
فصل سوم: داستانهايى از حكمتهاى لقمان
3/ 1 نپذيرفتن داورى ميان مردم
20. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در حقيقت، لقمان، پيامبر نبود؛ ليكن بندهاى بود مصمّم، انديشهمند و با حُسن ظن. خدا را دوست مىداشت. پس خدا نيز او را دوست داشت و حكمت را بر او ضمانت كرد. وسط روز، خوابيده بود كه ناگهان به پذيرش خلافت، فرا خوانده شد كه: «اى لقمان! آيا مىخواهى كه خداوند، تو را خليفهاى در روى زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق، داورى كنى؟».
لقمان، بيدار شد و در پاسخ گفت: «اگر پروردگارم مرا وادار كند، مىپذيرم؛ زيرا مىدانم كه اگر با من چنين كند. يارىام مىنمايد و دانشم مىآموزد و از خطا نگاهم مىدارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخيّر سازد، عافيت را مىپذيرم و بلا را نمىپذيرم».
فرشتگانى كه نمىديدشان، با صدايى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنين گفتى؟
گفت: «زيرا حكمران، در سختترين و مشكلترين مقام، جاى
گرفته كه ظلم از هر طرف، بر او احاطه دارد؛ [امكان دارد] خوار شود يا يارى گردد. اگر به صواب داورى كند، اميد است كه نجات يابد و اگر [در داورى] به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر كس در دنيا حقير و بىمقام باشد، بهتر از اين است كه صاحب مقام باشد، و هر كس دنيا را در مقابل آخرت بر گزيند، دنيا او را مىآزمايد؛ ولى به پادشاهىِ آخرت، دست نمىيابد».
فرشتگان از زيبايىِ گفتار او، در شگفت شدند. لقمان، لحظهاى خوابيد و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس، از خواب بيدار شد و [از آن پس] حكيمانه سخن گفت.
پس از او، داود عليه السلام به پذيرش خلافت، فرا خوانده شد و او آن را پذيرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد .... لقمان با دانش و حكمتش، داود را يارى مىكرد. داود گفت: «خوشا به حالت، اى لقمان! به تو حكمت داده شد و بلا از تو دور گرديد؛ ولى به داود خلافت داده شد و دچار مصيبت و فتنه گرديد».
اسم الکتاب : حكمت نامه لقمان المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 51