اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 54
زندگى، به آرامى در حركت بود و بهندرت، كسى از استرس و فشار روانى شرايط اجتماعى و كارى شكايت مىكرد. پدر خانواده، صبح سر كار مىرفت و ظهر، نهار را در كنار خانواده صرف مىكرد و بعد از كمى استراحت، بهسر كار خويش بازمىگشت. فرزندان نيز بسيارى از اوقات، همراه پدر بودند. اين تعاملات، فضاى روانى خانواده را بىآن كه متوجه باشند، لطافت مىبخشيد و فضايى آكنده از مهر و محبّت، دلبستگى و ... ايجاد مىكرد كه هر كدام آنها آرزوهاى نايافتنى بسيارى از خانوادههاى عصر تكنولوژى (فنّاورى) است.
و داستان ما از همين جا شروع مىشود. انسان مُدرن، كه در ميان هزاران دستگاه پيچيده، ژست سرورى بر تمام دورههاى تاريخى را گرفته است، اكنون عاجزانه، همان دلبستگى در خانواده را طلب مىكند. مادران، به آرزو نشستهاند كه فرزند جوانشان نگاهى از روى مهر و عاطفه، از جنس همان نگاههاى سنّتى به آنها بيندازد. گويا ما در بين مصنوعات خويش گم شدهايم و روابط را بهگونهاى طرّاحى كردهايم كه مفهوم «مادر»، جايگاه خويش را در بين طرحوارههاى ما از دست داده است.
«بر اساس يك گزارش، آمار مربوط به قربانيان زير دوازده سال، نشان مىدهد كه در 57 درصد موارد، قاتل، والدين كودك يا ناپدرى يا نامادرى بودهاند. تقريباً در نيمى از اين موارد، والدين مىگويند كه تنها سعى داشتهاند كودك را ادب كنند. محرّك آغازين اين ضربات مهلك، تخلّفاتى چون:
ايستادن كودك در مقابل تلويزيون، گريه كردن يا كثيف كردن كهنه خود بوده است». (هوش هيجانى، ص 16)
«اخبار روزانه، مملو از گزارشهايى در زمينه از همپاشيدگى مدنيّت و امنيّت است و از قتل و خونريزىهايى حكايت دارد كه از افسارگسيختگى هيجانهاى خبيث، ناشى مىشوند؛ اما اين اخبار، صرفاً روند خزندهاى را
اسم الکتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى المؤلف : گروهى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 54