اسم الکتاب : تحفة الأولياء (ترجمه اصول کافي) المؤلف : الأردکاني، محمد علي الجزء : 2 صفحة : 549
بود از قبيله بنى سعد) مطّلع شد، و پيغمبر را به او تسليم
فرمود كه دايه آن حضرت باشد».
1219/ 28. على بن
ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از هشام بن سالم، از امام جعفر صادق عليه
السلام روايت كرده است كه فرمود: «داستان ابوطالب، چون داستان اصحاب كهف است كه
ايمان را پنهان نمودند و شرك را ظاهر كردند، و به اين سبب خدا ايشان را دو مرتبه
مزد داد».
1220/ 29. حسين بن محمد
و محمد بن يحيى، از احمد بن اسحاق، از بكر بن محمد ازدى، از اسحاق بن جعفر، از پدرش
عليه السلام روايت كردهاند كه به آن حضرت عرض شد كه:
سنّيان گمان مىكنند كه
ابوطالب كافر بوده است. فرمود: «دروغ گفتند؛ چگونه مىشود كه كافر باشد، با آنكه
مىگويد:
ا لم تعلموا أنّا وَجَدنا محمداً
نبيّا كموسى خطّ فى أوّل الكتاب»
يعنى: «آيا ندانستيد كه
ما يافتيم محمد را پيغمبر مانند موسى كه نوشته شده است در ابتداى كتابهاى
آسمانى». (يعنى: اوصاف آن حضرت در كتابهاى آسمانى مدوّن و مسطور است).
و در حديث ديگر چنين است
كه: «چگونه مىشود كه كافر باشد، با آنكه مىگويد:
لقد عَلِمُوا انَّ ابننا لا مُكذَّب
لدينا ولا يعبأ بقيل الأباطل
و أبيضُ يُستستقى الغَمام بوجهه
ثمال اليتامى عصمة للامِلِ؟»
يعنى: «هر آينه به حقيقت
دانستند كه پسر ما (يعنى: محمد صلى الله عليه و آله) در نزد ما چنان نيست كه او را
به دروغ نسبت داده باشيم، و بايد كه باك نشود به گفتار بيهوده يا بيهودهگويان و
در آن فكر نشود. و نيز دانستند كه پسر ما سفيد و سفيدرويى است كه به آبروى او از
ابر آب خواسته مىشود. و اوست كه فريادرس يتيمان است (كه ايشان را به نيكىهاى خود
كفايت مىكند) و كسى است كه بيچارگان، از مردان و زنان را نگاهدارى مىنمايد» (و
از چيز ناپسند باز مىدارد. و ممكن است كه معنى اين باشد كه آن حضرت پناه بيوه
زنان است).
1221/ 30. على بن
ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از هشام بن حكم، از امام جعفر صادق عليه
السلام روايت كرده است كه فرمود: «در بين اينكه پيغمبر صلى الله عليه و آله در
مسجد الحرام تشريف داشت، و بر آن حضرت جامههاى نو بود (كه تازه آن را پوشيده
بود)، ناگاه مشركان مكّه بچهدان شتر را بر آن حضرت انداختند، و جامههاى آن حضرت
را به آن بسيار آلوده و كثيف
اسم الکتاب : تحفة الأولياء (ترجمه اصول کافي) المؤلف : الأردکاني، محمد علي الجزء : 2 صفحة : 549